رمان ایرانی

شب جاهلان

صدای جوانانه‌ی موسی سحر داشت؛ ساحرانه می‌خواند، غریب و جادویی و دلنواز. ذهن مردان کار و کشت را به دوردست‌های جوانی می‌برد؛ به عاشقی‌ها و اشتیاق‌ها، کشتی گرفتن‌های سر خرمن‌جای، به کانال‌بندی‌های دسته‌جمعی، به روزگاری که دختران جوان به خوشه‌چینی می‌آمدند و مردان عزب‌دل در گروی زنی داشتند. موسی جوانی را دوباره در دل‌های مردان کار و کشت شعله‌ور می‌کرد؛ طراوت سال‌های پرباران را، حرارت جودرو، باران‌بارهای بهاری که شتررود را به طغیان وامی‌داشت، گاه رام کردن اسبان سرکش خان که دختران جوان را از کپرها به تماشا می‌کشاند در میدانگاهی ده. نوای نی انگار از میان استخوان‌های مردان پیر می‌آمد. میرزا می‌نواخت، موسی می‌خواند، دل‌ها گر می‌گرفت و خیالات در سرها بسط می‌یافت. «دم صبحی ز بندر بار کردم / چه بد کردم که پشت بر یار کردم. رسیدم بر لب نهر شتررود / نشستم گریه‌ی بسیار کردم. » پیرمردی از ته کنتوک نالید: «شیر مادرت حلال، موسی جان.»

نون
9786007141199
۱۳۹۷
۲۸۰ صفحه
۱۸۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های منصور علیمرادی
تاریک ماه
تاریک ماه میرجان یاغی جوان و عاشقی است سرگردان کوه‌ها و شنزارهای تفتیده جنوب. راوی به اجبار مدت زیادی را تنها و بدون آذوقه در کوهستانی دور دست می‌گذراند و با گوشت شکار و دانه کنارهای کوهی ارتزاق می‌کند. عشق و وهم، ترس و تنهایی، آوارگی و اضطراب، تخیل و تردید، شخصیت اصلی این رمان را در نهایت به پرتگاهی هولناک سوق ...
اوراد نیمروز
اوراد نیمروز «شگفتا در بیابانی بودم مابین وحوش. جانور صحرا از همه قسم بود؛ از همه جنس. صدای تو هم بود. صدای پریسا دم داشت. کاهنه‌ای از فراخ دشت می‌آمد که تخت مرمرین سینه‌اش نور آفتاب را باز می‌تاباند. زیبا بود بابک، زیبا بود و تو در خواب من ندبه می‌کردی.»
تاریک ماه
تاریک ماه -
ساندویچ برای حیدر نعمت‌زاده
ساندویچ برای حیدر نعمت‌زاده این کتاب در فضای مناطق جنوبی کشور روایتگر یک داستان ماجراجویانه‌ی بسیار خنده دار است که حتی بزرگترها هم با خواندن آن سرگرم میشوند. داستان در مورد دو نوجوان عشایری شیطون و بازیگوش و عشق دوچرخه است که دست به ماجراجویی های جذابی در شهری کوچک میزنند.
مشاهده تمام رمان های منصور علیمرادی
مجموعه‌ها