مجموعه داستان خارجی

برای غرورمان بگرییم و 14 داستان از دیگر نویسندگان خارجی

هوا سرد بود، سه شب نخوابیده بودم. خسته بودم، داشتم از کوره در می‌رفتم. فریاد زدم: «لات و بی‌سروپا یک جایی مرا ببر، هر گوری شده که بشود کپه گذاشت.» رئیس حوزه نمایندگی در حالی که سرش را می‌خوارند، می‌گفت: «یک جای دیگری هم هست، فقط شما از آن‌جا خوشتان نمی‌آید، قربان یک جای عجیب غریبی است!»

9789645858818
۱۳۹۴
۲۰۸ صفحه
۲۸۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های جمعی ار نویسندگان
بهادر (داستان‌های کوتاه جهان 4)
بهادر (داستان‌های کوتاه جهان 4) خیلی از کسانی که به خانه خانم و آقای دوبر می‌آمدند،درباره آن عروسک تزئینی اظهارنظر می‌کردند. یکی از برادرشوهرهای جینا به شدت از این اسباب‌بازی ماشینی می‌ترسید. او می‌گفت که عروسک جن‌‌زده است و سعی می‌کرد تا جای ممکن از آن دور بماند. جینا حالا داشت علت ترس او را متوجه می‌شد.
زن بی‌ارزش
زن بی‌ارزش هنری بلند شده بود، مثل تارزان روی سینه‌اش کوبیده بود، فریاد کشیده بود، و بعد در رودخانه شیرجه زده بود. فاصله‌ای که تا رسیدن به سطح آب طی کرده بود، فاصله بین مرگ و زندگی بود.
خوش‌بین‌ها
خوش‌بین‌ها کل ماجرایی که می‌خواهم تعریف کنم، زمانی اتفاق افتاد که من فقط پانزده سال داشتم. سال 1959 بود؛ یعنی همان سالی که پدر و مادرم از هم جدا شدند؛ سالی که پدرم مردی را کشت و به زندان رفت؛ سالی که من خانه و مدرسه را ول کردم، خودم را بزرگ‌تر جا زدم و به ارتش پیوستم و دیگر به ...
بهادر (داستان‌های کوتاه جهان 4)
بهادر (داستان‌های کوتاه جهان 4) خیلی از کسانی که به خانه خانم و آقای دوبر می‌آمدند،درباره آن عروسک تزئینی اظهارنظر می‌کردند. یکی از برادرشوهرهای جینا به شدت از این اسباب‌بازی ماشینی می‌ترسید. او می‌گفت که عروسک جن‌‌زده است و سعی می‌کرد تا جای ممکن از آن دور بماند. جینا حالا داشت علت ترس او را متوجه می‌شد.
مشاهده تمام رمان های جمعی ار نویسندگان
مجموعه‌ها