هیولایی صدا میزند: هیولا درست بعد از نیمه شب، همان موقعی که همیشه خودشان را نشان میدهند، ظاهر شد. ولی این هیولایی نیست که کانر انتظارش را داشت. او منتظر هیولایی بود که از موقع شروع معالجات مادرش تقریبا هر شب به خوابش میآمد. کابوس تاریکی، باد و جیغ... ولی این هیولا فرق دارد. چیزی قدیمی و وحشی است. از کانر میخواهد خطرناکترین کار را بکند.