در تاریکی و سکوت شب، فریادی منفجر شد. اشباحی که در حیاطها، روی پشتبامها و ایوانها، در بستر دراز کشیده و با وجود هوای گرم و خفه، تقلا کنان به خواب رفته بودند، جان گرفتند و از جا پریدند. سرها جنبید، دستها به سوی چشمهای خوابآلوده رفتند. با به حرکت در آمدن سرها و پلکزدنهای سریع، ستارهها در شیبی تند، مثل آبشار از آسمان به سوی کاشیهای حیاطها و ایوانها و بعد بر روی آسفالت خیابان جاری شدند.