رمان ایرانی

کنج بهشت

در آینه به خودم نگاه کردم. تا به حال که مراعات همه‌چیز را کرده بودم نتیجه‌ای که می‌خواستم نگرفته بودم. پس چه خوب که برای یک بار هم شده نگران معیارهای تعریف شده نباشم. باید دل به دریا زد. جمله‌ای در جایی خوانده بودم که من از اشتباهاتم رضایت بیشتری دارم چون انتخاب خودم هستند. از حرف زدن و بودن با او حس خوبی داشتم حتی اگر اشتباه بود.

9786007507056
۱۳۹۴
۴۱۶ صفحه
۶۲۶۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های تکین حمزه‌لو
از این همه جا
از این همه جا اتوبان مثل ماری سرد و تاریک به ناکجا می‌رفت. باد سرد اواخر زمستان گاهی تکانی به ماشین می‌داد. قبل از این که دوستانش فرصت پیدا کنند چیزی بگویند پیاده شد. وقتی مثل سنگ‌ریزه روی آسفالت سرد و بی‌رحم به سرعت می‌غلتید، فکر کرد اگر ماشین نگه داشته، پس چرا او نتوانسته پایش را روی زمین بگذارد. صدای خفه و بم ...
مهر و مهتاب
مهر و مهتاب از "مهتاب عشق " تا "مهر زندگی" مهتاب یادآور عشق است و تکرار دلدادگی. و مهر در پس مهتاب و نمایانگر گرمای زندگی. مهر و مهتاب همان گرمای عشق هر روزه‌ی ماست و روایت آن تکراری است از زندگی با نیم‌نگاهی متفاوت.
عاشقانه برای پسرم
عاشقانه برای پسرم از مهر مادر شنیده بودم و از محبت بی‌دریغش ولی اکنون که آن را به چشم دیدم شاید به جنون نزدیک‌تر بدانمش با تو پیمان بستم و در خیال خود تا پایان عمر همراهت گشتم. من اولین کسی بودم که تو را ترک کردم.
در پایان شب
در پایان شب من هم آن روز‌ها را پشت سر گذاشته‌ام. روز‌های الزام و باید‌ها، روز‌های زندگی دوگانه: در خانه به گونه‌ای بودن و بیرون از خانه تظاهر به آنچه دیگران می‌پسندند. امروز اگر خسته‌ام، امروز اگر تحمل کوچکترین ناملایمتی را ندارم این تحفه شاید یادگار آن روز‌ها باشد. ولی می‌‌دانم هر شبی را بیانی است.
از آن سوی آیینه
از آن سوی آیینه به راستی کدامیک از ما، تصویر آن دیگری است؟ فاصله میان من و او که در آن سوی آیینه ایستاده فقط به اندازه یک حرکت است و این که چه کسی قبل از آن دیگری دستش را تکان دهد! آیا از آن سوی آیینه هم می‌توان دل‌نگران بود؟ و آیا آن‌که آن‌سو‌تر ایستاده حسرت بودن این سو را ندارد؟ شاید هم روزی، من با حسرت از آن‌سو به ...
مشاهده تمام رمان های تکین حمزه‌لو
مجموعه‌ها