رمان ایرانی

نوبت عاشقی

چشم گشود با چشم‌های منتظر و نگاه خشمگین و رنجیده او مواجه شد. حالا نوبت عاشقی او شده بود. نوبت عاشقی‌ای که به خوشبخت‌ها داده می‌شد. به نرمی پاسخ داد: فقط به این دلیل که می‌دونم جواب من هیچ تغییری در اوضاع نمی‌دهد با صراحت بهتون جواب می‌‌دم... بله، من هم به شما علاقه‌مندم!

روشا
9786005595062
۱۳۹۰
۴۶۸ صفحه
۴۲۶۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های تکین حمزه‌لو
کارما
کارما هزار بار آرزو کرد کاش ماجرا اینطوری پیش نمی‌رفت. از آن کاش‌های سرگردانی که همه آدم‌ها در گذشته‌شان پیدا می‌کنند و با این‌که می‌دانند زندگی دکمه برگشت ندارد؛ باز آرزویش می‌کنند!
شعله آبی
شعله آبی «در طول عمرمان چقدر حرف و کلمه را قورت می‌دهیم؟ کلماتی که ممکن است راه زندگی و سرنوشت‌مان را برای همیشه عوض کند. چطور که از بلعیدن آن همه حرف پر از بار احساسی رودل نمی‌شدیم؟! خوش به حال کسانی که حداقل نصف این حرف‌ها را بر زبان می‌آورند و از عواقبش نمی‌ترسیدند. اما من...شاید از بچگی عادت کرده بودم حرف‌ها را ...
عطر بهارنارنج
عطر بهارنارنج پنجره را بستم و تکه‌های سفال گلدان را برداشتم و گیاه را در یک شیشه شیر خالی گذاشتم و داخلش آب ریختم و شروع کردم به جارو کردن خاک‌ها، همان‌طور که خاک‌ها را در سطل آشغال می‌ریختم ناخودآگاه فکر کردم چقدر حکایت این گلدان شکسته شبیه من است! گیاهش ناامن و نامطمئن به آینده در یک شیشه آب مانده، نه ...
عاشقانه برای پسرم
عاشقانه برای پسرم از مهر مادر شنیده بودم و از محبت بی‌دریغش ولی اکنون که آن را به چشم دیدم شاید به جنون نزدیک‌تر بدانمش با تو پیمان بستم و در خیال خود تا پایان عمر همراهت گشتم. من اولین کسی بودم که تو را ترک کردم.
مشاهده تمام رمان های تکین حمزه‌لو
مجموعه‌ها