مجموعه داستان خارجی

تخیل را مرده حساب کن (داستان کوتاه)

(Imagination dead imagine)

واقعیت ذهنی وجود داشت و واقعیت جسمی، هر دو به یک اندازه واقعی اما نه به یک اندازه دل‌پذیر از این رو هر چه بیشتر جسم‌اش او را از ذهن‌اش آزادتر می‌ساخت، مجبور می‌شد زمان کمتری در روشنایی صرف کند، به امواج کف‌آلود این جهان تف کند؛ و کمتر در این نیمه‌روشنا باشد، جایی که انتخاب رستگاری مقدمه‌ای بر تلاش بود؛ و بیشتر و بیشتر و بیشتر در تاریکی، در اراده کمتریت، غباری در آزادی مطلق‌اش. این وظیفه دردناک حالا انجام شده بود، اطلاعیه دیگری صادر نخواهد شد.

نیماژ
9786003670662
۱۳۹۴
۷۲ صفحه
۱۰۸۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های ساموئل بکت
هذیان‌ها
هذیان‌ها هر یک از هشت بخش کتاب شاید پاره‌هایی باشند از یک کابوس بزرگ که مجموعه کلی را شکل می‌دهند. خواننده‌ای که با سایر آثار بکت آشنایی ولو سطحی داشته باشد، در درک این متن‌ها با مشکل کمتری مواجه خواهد شد؛ چه در یکایک سطرهای کتاب، اشارت‌هایی به نوشته‌های قبلی بکت پنهان است. در این اثر، نویسنده از روی عمد و ...
وات
وات وات لبخند زدن مردم را دیده بود و فکر می‌کرد می‌داند که این کار چگونه انجام می‌شود. و به این حقیقت داشت که لبخند وات، البته وقتی که لبخند می‌زد، مثلا، بیش از نیشخند یا خمیازه، به لبخند شبیه بود. اما لبخند وات ناقص بود، چیزی کم داشت، و کسانی که برای اولین بار لبخندش را می‌دیدند، و البته اکثر ...
مالون می‌میرد
مالون می‌میرد عاقبت با همه حرف‌ها من به زودی خواهم مرد. شاید ماه دیگر، آن‌وقت یا ماه آوریل خواهد بود یا ماه مه. چون هنوز اول‌های سال است، من این را از هزار نشانه کوچک می‌فهمم. شاید اشتباه می‌کنم، شاید تا روز یحیای تعمیددهنده، یا حتی چهارده ژوییه، روز جشن آزادی، زنده بمانم.
فسه‌ها
فسه‌ها زمین کهن، بس است دروغ، تو را دیده‌ام، من بودم، با چشم‌های گرسنه دیگرم، خیلی دیر است. تو با من می‌شوی، این تو می‌‌شود، من می‌شود، ما می‌شود، هرگز ما نبود این. فسه‌ها از مهم‌ترین آثار ساموئل بکت است که بازی استادانه او با نحو برجسته‌اش کرده است؛ اثری در ستایش زیبایی و سترونی زبان.
دست آخر
دست آخر یه دیوونه رو می‌شناختم که فکر می‌کرد دنیا به آخر رسیده. نقاش بود و حکاک. خیلی دوستش داشتم. می‌رفتم و می‌دیدمش، توی دیوونه‌خونه. با دست‌هام می‌گرفتمش و می‌کشوندمش کنار پنجره. ببین! اون‌جا! ذرت‌های در حال قد کشیدن! حالا اون‌جا! ببین! بادبون‌های قایق‌های ماهی‌گیری! همه‏ اون زیبایی! دستش رو پس می‌کشید و به کنج خودش برمی‌گشت. هراسون بود. هر چی دیده ...
مشاهده تمام رمان های ساموئل بکت
مجموعه‌ها