رمان ایرانی

بسته به جونم

راهی برات نبوده معین جز این که تو بری... باید مهلتی به خودتون بدی که جفت‌تون فرصت فراموشی داشته باشین! تو برو و حتی فکر نکن که راه دیگه‌ای هم داشته باشی. همیشه از جهنم خدا حذر می‌کرد و حالا در میان زمهریرش داشت دست و پا می‌زد و راهی به جایی نداشت! در عنفوان سی و یک سالگی دلش می‌خواست کودک باشد. و در آغوش کسی جمع شود.! آغوشی که پر باشد از بوی قهوه تلخ و بوی شیرین دارچین.

علی
9789641930563
۱۳۹۴
۸۰۰ صفحه
۲۷۳۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های عاطفه منجزی
تیه طلا
تیه طلا اون‌قدر جا خوردم که گوله جیوه از دستم ول شد روی زمین و قل خورد لای چمن‌کاری حیاط و دیگه گمش کردم! انگشترمم... دیگه انگشتر نبود و دیگه هیچ‌وقتم انگشتر نشد برام! جیوه طوری رینگ انگشتر طلامو خورده بود، که دیگه حتی نمی‌شد سرشو به هم جوش داد، یه بخشی از طلا رو جیوه از بین برده بود! انگشترمو خیلی ...
زرپران 1 (2 جلدی)
زرپران 1 (2 جلدی) مهندس جانان نیک پور، دختر غیور ایلیاتی، مدیریت پروژه‌ی سنگینی را بر عهده دارد تا بتواند، با کسب درآمد بالا، از راز خانوادگی‌اش، به‌خوبی حمایت کند! در این راه، با وندور شرکت زیمنس (نماینده زیمنس) مهندس موسوی، دیداری دارند، کسی که جانان بایستی در این پروژه با او کار کند و رضایت خاطر موسوی برای شرکت «دوار نیرو» و مدیر ...
یکی نبود 2 (2 جلدی)
یکی نبود 2 (2 جلدی) همه وجودش بی‌دریغ کسی را می‌طلبید تا برای همه عمر، رنجیدگی‌های جان خسته‌اش را در کنار او به فراموشی بسپارد. کسی که به وقتش بتواند برای او نقش مادر، همسر، دوست، همدم، و هزار نقش رنگارنگ دیگر را بازی کند. کسی که جسم و روحش را به همان آرامشی بکشاند که خدا برای هر جفتی نوید داده بود... کسی که ...
پرنده بهشتی
پرنده بهشتی آن شب گذشت و شب‌های بعد و شب‌های بعدش، اما دریغ و افسوس که با گذشت همه آن شب‌ها، هرگز فراموشی به سراغم نیامد و من ناخواسته فقط و فقط به او فکر می‌کردم، بی‌آنکه او را ببینم حضورش را در کنارم احساس می‌کردم. حتی گاهی مثل آدم‌های گرفتار مالیخولیا با هم حرف می‌زدیم به ندرت می‌خندیم، بیشتر بحث می‌کردیم و ...
یکی نبود 1 (2 جلدی)
یکی نبود 1 (2 جلدی) ای روزگار، یادش بخیر! اون وقتا بازی‌هامون مثه امروزیا نبود، مشغولیت زمون بچگی ماهارو دیگه بچه‌های این دوره‌ زمونه بلد نیستن. یادمه اون روزا دخترا تو خونه بازی می‌کردن، همین خاله‌بازی و کش بازی و یه پی دو پی... پسرا گرگم به هوا و تیله‌بازی و شاه دزد وزیر. شبای بلند زمستونی بزرگا جمع می‌شدن زیر کرسی، بچه‌ها کنج پستویی ...
مشاهده تمام رمان های عاطفه منجزی
مجموعه‌ها