امشب خیال دارم با ملوس درددل کنم. چند شبی است که این خیال را دارم، اما نشده بود. اما امشب باید بشود . هرطور هست بشود. امشب میخواهم رازی را فاش کنم که چند سال است مثل بختک روی سینهام افتاده و راه نفسم را بسته است. من استاد کیا را کشتهام، من و نه شخص دیگری. من و نه رفقایش که میگفتند از سر راه برش خواهند داشت. من کشتهام و نه خود او آنطور که در گزارش پزشک قانونی آمده بود. «تمام شواهد و قرائن نشان از این میدهد که استاد اسماعیل کیا شخصا دست به خودکشی زده است. مهر و امضای دکتر پزشک قانونی»