مجموعه داستان داخلی

قصه‌های ملی

یک روز، مهمان ناغافل مثل مور و ملخ ریخت سر ما. آقا جانم خانه نبود. دست‌مان هم تنگ. مادر جان می‌خواست آبروداری کند. گفت بروم از خانه همسایه سیب‌زمینی و پیاز بگیرم برای ناهار. نمی‌رفتم. گر گرفته بودم از خجالت. به هر جان کندن بود راهی شدم. در زدم. خانم تهرانی که معلم دبستان دخترانه بود در را به رویم باز کرد. (خانم حسینی چون از تهران آمده بود او را خانم تهرانی صدا می‌کردند.) با خوش‌رویی پرسید چه می‌خواهم. گفتم. رفت و توی یک کاسه بزرگ چند دانه سیب‌زمینی و پیاز گذاشت. یک کتاب داستان هم رویش. گفت:«ملی جان بخوان. اگر خوشت آمد بده دوستانت هم بخوانند تو هم بیا یک کتاب دیگر از من بگیر.» این کتاب هدیه‌ای است به تمام معلم‌هایی که دوست دارند بچه‌ها کتاب‌خوان باشند. شما هم اگر از خواندن این کتاب خوشتان آمد بدهید دیگران هم بخوانند و بیایند از من یک کتاب دیگر بگیرند.

مروارید
9789641914174
۱۳۹۶
۱۴۸ صفحه
۱۰۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های رضا فیاضی
صندوقچه اسرارآمیز و داستان‌های دیگر
صندوقچه اسرارآمیز و داستان‌های دیگر زادگاه پدری من، روستایی است در 25 کیلومتری اهواز به نام ندافیه که بعدها چون بزرگ‌تر و وسیع‌تر شد، به ملاثانی شناخته شد. گاهی که هوای روستا به سر آقا جان می‌زند ما را سوار تاکسی کنسولش می‌کند و به آن‌جا می‌برد، چند روزی که در روستا مهمان عموی بزرگمان حاج غصبان هستیم، عموزاده‌ها و خاله‌زاده‌ها دورمان جمع می‌شوند و ...
پرسه در پاریس
پرسه در پاریس -
مردی با لاک قرمز
مردی با لاک قرمز امشب خیال دارم با ملوس درددل کنم. چند شبی است که این خیال را دارم، اما نشده بود. اما امشب باید بشود . هرطور هست بشود. امشب می‌خواهم رازی را فاش کنم که چند سال است مثل بختک روی سینه‌ام افتاده و راه نفسم را بسته است. من استاد کیا را کشته‌ام، من و نه شخص دیگری. من و نه ...
مشاهده تمام رمان های رضا فیاضی
مجموعه‌ها