۲۰ رمان
John Steinbeck III was an American writer. He wrote the Pulitzer Prize-winning novel The Grapes of Wrath, published in 1939 and the novella Of Mice and Men, published in 1937. In all, he wrote twenty-five books, including sixteen novels, six non-fiction books and several collections of short stories.
In 1962 Steinbeck received the Nobel Prize for Literature.
Steinbeck grew up in the Salinas Valley region of California, a culturally diverse place of rich migratory and immigrant history. ...
شرق بهشت
تنفر به تنهایی نمیتواند ادامه یابد، انگیزه و محرک آن باید عشق باشد. جو ناچار به خود عشق میورزید. به خود دلداری میداد. به خود تملق میگفت و به تدریج نیز مصون ماند. اگر برای جو اتفاقی میافتاد برای این بود که دنیا علیه او نقشههای خصمانه میکشید و اگر جو به دنیا حمله میکرد از روی انتقامگیری بود. لیاقت ...
سبزهزارهای بهشت
ساکنان سبزهزارهای بهشت، مزرعه بتل را مکانی نفرینشده و فرزندانشان آنجا را جنی میدانستند. با آنکه آب سالم و خاک خوب و حاصلخیزی داشت، هیچیک از اهالی دهکده تمایلی به آنجا نشان نمیداد و کسی در خانه آن مزرعه ساکن نمیشد، چون زمین و خانههایی که از آنها نگهداری شده، علاقه کسی را جلب کرده، روی خاکش عرق ریخته شده ...
سلطنت کوتاه پپن چهارم
«قورباغهها تاج سر پپن میگذارند»
این چیزی است که نیویورکدیلی هنگامی که ستارهشناسی آماتور به نام پپن اریستال برای حکومت فرانسویان احضار میشود، میگوید. دولت مستعجل پپن چهارم حوادثی را روایت میکند که بر او، همسرش (ملکه ماری) ، عمویش (شاهزاده خانم کلوتیلد) و خاطرخواه آمریکاییاش (پسر سلطان تخممرغ پتالومادر کالیفرنیا) ، و یک ایل آدم دیگر (اشرافزادگان، سیاستمداران، محافظان، و ...
راسته کنسروسازی
راسته کنسروسازی جزو شیرینترین و محبوبترین رمانهای اشتاینبک است و همچون سایر آثار او، در دنیای مرکب از واقعیت و خیال، با آمیختهای از طنز و نقدهای تند اجتماعی، زندگی محرومان و دردمندان جامعه را به تصویر کشیده است. شخصیتهای این داستان انسانهاییاند که با مسائل فلاکتبار اقتصادی دست به گریباناند اما پی شادمانیهای کوچک میگردند تا شاید مرهمی باشد ...
جنایت
هری آهسته بالای سرش رفت و برش داشت. با خود گفت:«قصد نداشتم بکشمش. فقط میخواستم فراریاش بدم.» به پرنده سفید توی دستش نگاه کرد. درست توی سرش، درست زیر چشمش، گلوله کوچک فرو رفته بود . هری به بیشه گلهای آویز رفت و بلدرچین را توی خشکزار پرت کرد. لحظه بعد، تفنگ را زمین گذاشت و خشخش کنان از روی ...