مجموعه داستان داخلی

راز خانه شکیب

بیش‌تر به عکسی رنگ و رو رفته و قدیمی در قابی شکسته دز گوشه رف یا گنجه‌ای خاک خورده یا زیرزمین خانه‌ای متروک می‌ماند تا موجودات زنده‌ای مثل خانواده شکیب. این تصویر جاوید و ابدی از 4 صندلی در ایوانی مشرف بر دریا بودکه پس از گذشت سالیان دراز جای خالی دو صندلی آن توی ذوق می‌زد و بعدها، ذهن با آن‌ که در پس زمینه‌اش جای خالی را حس می‌کرد باز می‌توانست به آن‌ها عادت کند و غیبت شکیب و خانمش را، پس از مرگ، با منظره خیالی سال‌های پیش پیوند بزند یا با نیش سیاه‌قلم، هرچند ناشی، چند خط موازی و مورب و چند نقطه سیاه به جای آن‌ها بنشاند و آن‌ها را در همان حالی ببیند که سال‌ها قبل دیده بود...

ثالث
9789643809928
۱۳۹۴
۱۲۰ صفحه
۲۲۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های ابراهیم مهدی‌زاده
با دریا حرف می‌زد
با دریا حرف می‌زد دری گشوده، به ساحل بسته، تب نشسته به دریا، سکان بریده باد، دریای ملتهب دل، عبور هزار زورق شک، بر صخره و سنگ... ناخدای پیر دنبال جاشوان گمشده‌اش، تمام آب‌های جهان را رصد می‌کند...
سفر خاک
سفر خاک انگار احساس گناه هم کردم. راه افتاد. او جلو و من از عقب، رفتیم. پشتمان افق خونین بود، سرتاسر به صورت نیم‌دایره، رگ‌مانند، تا حاشیه شمال و جنوب. از تنگه به دره زدیم. از بالا دود خانه‌های گلین را می‌شد دید. تک و توکی، فانوس روشن بود. خانه‌ها روی دامنه تپه‌ افتاده بودند، نامرتب و تو سری خورده. از کنار کلبه‌ای ...
مشاهده تمام رمان های ابراهیم مهدی‌زاده
مجموعه‌ها