مجموعه داستان خارجی

سرگذشت دختران

خیلی وقت پیش ـ البته نه اون‌قدرا، همین چند سال پیش، قبل از این‌که چرخ‌‌دنده‌ها و اهرما و قرقره‌ها آینده رو از دل زمین بکشن بیرون و بیارن جلو چشم من ـ زیاد مهمونی می‌رفتم. تو یکی از این مهمونیا زن و شوهری بودن به اسم کریستا و ری. اونا با آدمایی که من کم و بیش باهاشون آشنا بودم، یا چه‌جوری بگم، فقط اسمشونو می‌دونستم دوست بودن. هیچ وقت زیاد با هم حرف نزده بودیم، فقط در حد سلام و احوال‌پرسی، اما چند سال بود که توی مهمونیای مختلف می‌دیدمشون و ظاهرا توی اون مهمونی یادشون رفته بود ما با هم دوست نیستیم. ری و کریستا خیلی پولدار بودن، خیلی، خیلی‌ام خوشگل بودن، برای همینم می‌تونستن هر جور دلشون می‌خواست زندگی کنن. گاهی وقتا از هم جدا می‌شدن و یکی‌شون، معمولا ری، یه مدت با یکی از اون زنای خودنمای دورو ورش می‌چرخید. همه از موضوع خبردار می‌شدن و دوستا و اطرافیانشون مثل مرغ سرکنده پخش و پلا می‌شدن، اما خودشون دو تا دوباره برمی‌گشتن پیش هم و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده...

شیما الهی
9789643378073
۱۳۹۴
۳۸۰ صفحه
۷۴۶ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
داستان‌های کوتاه (از نویسندگان بزرگ جهان) مجموعه داستان
داستان‌های کوتاه (از نویسندگان بزرگ جهان) مجموعه داستان مادری با پسر کوچک خود در آستانه در خانه‌شان نشسته بودند و درباره صورت سنگی بزرگ صحبت می‌کردند، آن صورت سنگی بزرگ چه بود؟ مادر گفت: در این وادی روایتی است که می‌گوید یک مرد بزرگ درست با همین صورت ظهور خواهد کرد. آن‌ها می‌گویند روزی روزگاری فرزندی در این وادی به دنیا خواهد آمد که بزرگ‌ترین و شریف‌ترین مرد ...
داستان‌های کوتاه از ادبیات جهان
داستان‌های کوتاه از ادبیات جهان ناگهان مرد از همان‌جا که نشسته بود گفت: به نظر نمی‌رسد که قصه‌گوی موفقی باشید. عمه بعد از این حمله لفظی غیرمنتظره حالت تدافعی به خود گرفت و با لحنی جدی گفت: خیلی سخت است قصه‌ای به بچه‌ها بگوییم که هم آن را بفهمند و هم دوست داشته باشند. مرد گفت: من با شما موفق نیستم. عمه با حاضر جوابی ...
افساری بر گردن تصمیم قاطع میلاد مسیح سال صفر
افساری بر گردن تصمیم قاطع میلاد مسیح سال صفر تونینو آهسته گفت:«و حالا من هم مواد پخش می‌کنم.» او برای نخستین بار به این فکر می‌کرد که پدرش به خاطر دفاع از فرزندان دیگر مرده است و معلوم نیست اگر می‌فهمید فرزند خودش هم عاقبت وارد این کار شده است، چه می‌کرد.
تعمید تفنگ
تعمید تفنگ ابایی ندارد کتمان کند که با زنی که ازدواج کرده بود و همسرش به حساب می‌آمد به هم زده و دیگر از هم جدا شده‌اند.مشکلی ندارد که بگوید آدرس خانه‌اش در چارلو تنلوند عوض شده. حذف نکات گوناگون رزومه‌اش کار آسانی است... از متن کتاب
سراسر پنجره (مجموعه داستان‌های منتخب جایزه ادبی طهران)
سراسر پنجره (مجموعه داستان‌های منتخب جایزه ادبی طهران) تنگ شیشه‌ای از دستش رها شد، زمین خورد و شکست. خاک از طعم سرد سرکه سیاه شد. با دستی بر دماغ فرار کرد؛ پابرهنه. مادر جیغی کشید و فحشی بدرقه پاهای برهنه او نمود. دو قطره خون سرخ کنار تکه شکسته تنگ در زمین فرو می‌رفت. خاک گرم و نرم کوچه زیر قدم‌های تند و پی‌درپی او به هوا برمی‌خاست ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها