دارم با صدای بلند فکر میکنم. فکر فکر فکر ... درام فکر میکنم انگار مهم است که پشت آن روبان طلایی زیبا و کاغذی که نور روی آن بازتاب خیرهکنندهای دراد چیست. بمب؟
روی نیبندی
روی نیبندی، نمایشنامهای است که روای آن، عامو چغوک، قصهاش را از قاب یک تابلو برای ما بازگو میکند. او روایتگر روزهای شادی و غمانگیز زندگی خود است. در این میان یک راز وجود دارد، رازی که مربوط به فرزند سرباز عامو چغوک است...
اسماعيل اسماعيل (نمايشنامه)
اسماعیل اسماعیل، نمایشنامهای است که به درون کاوی شخصیتی میپردازد که بعد از جدا شدن از موقعیت جنگ، خود را در مکانی امن، که یک آسایشگاه خصوصی است، محبوس میکند تا خود را و آنچه بر او گذشته به چالش بکشد، او به این تنهایی و خود کاوی نیازمند است، اما همسر جوانش...
طبقهی هفتم غربی
کسی در طبقهی هفتم غربی منتظر اوست
اما برجی که پیر مرد در آن زندگی میکند و ماجراهایی که در آن اتفاق میافتد چندان عادی و طبیعی نیست، برای رفتن به طبقهی هفتم غربی باید از مرغ ماهیخوار، توله سگ پشمالوی تر و تمیز، دیو بیشاخ و دم، مرد کراواتی و پسرک چاق گذشت تا رسید به درخت بلوط....
قتل آقای کاف و تردید
همهی بازیگرا روی سن! همهی بازیگرا! لطفا سریعتر! سریعتر! بسیار خوب.
لطفا نور صحنه رو بگیرید. برای سالن هم یه نور ضعیف کافیه... ضعیفتر!...
خوبه!... ممنون! حالا از همهی شما که روی سن هستین تقاضا میکنم چشماتونو ببندین. کاملا ببندین. سعی کنین به چیزی فکر نکنین. هیچ چیز. سکوت. تاریکی. سیاهی مطلق. حالا از زمین کنده میشین. بی این که تلاش کنین، ...