رمان خارجی

جاناتان مرغ دریایی (پرواز تا رهایی)

(Jonathan livingston seagull)

جاناتان مرغ دریایی کتابی است سرشار از امید، پراز و رهاییی، داستان چگونه‌ پریدن و چگونه دل‌کندن و شکستن تمام عادات. یک داستان نمادین که می‌شود از آن اوج گرفتن را آموخت. این‌که هرگز نباید مایوس شد و دست از تلاش کشید. 140 مایل در ساعت، 160 مایل در ساعت، 214 مایل در ساعت، عصری جدید و طلایی در پرواز، اما سرعت هزار مایل در ساعت و یا با سرعت نور پرواز کردن، کمال نیست، هریک از این شماره‌ها، محدودیت است و کمال محدودیتی ندارد...

به‌سخن
9786009412662
۱۳۹۳
۸۰ صفحه
۵۹۹ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
ریچارد باخ
صفحه نویسنده ریچارد باخ
۲۲ رمان باخ در سال ۱۹۳۶ در اوک پارک ایلینوی به دنیا آمد. او فرزند رولند روبرت و روت هلن شاو باخ و همچنین از نوادگان یوهان سباستین باخ، آهنگساز بزرگ و مشهور آلمانی بود. او در سال ۱۹۵۵ وارد کالج لانگ بیچ استیت شد که در حال حاضر به عنوان لانگ بیچ، دانشگاه ایالت کالیفرنیا شناخته می‌شود. او از ازدواج با همسر اولش صاحب ۶ فرزند شد و چون اعتقادی به ازدواج نداشت از آن‌ها جدا شد و رهایشان کرد. یکی از ...
دیگر رمان‌های ریچارد باخ
جوناتان مرغ دریایی
جوناتان مرغ دریایی چرا دشوارترین کار در جهان این است که پرنده‌ای را متقاعد کنی‌‌، ‌آزاد است‌‌؟
جاناتان مرغ دریایی
جاناتان مرغ دریایی چرا دشوارترین کار در جهان این است که پرنده‌ای را متقاعد کنی‌‌، ‌آزاد است‌‌؟ در این کتاب با روایت داستانی بسیار پندآموز از زندگی یک مرغ دریایی به خواننده این نکته را متذکر می‌شود که برای رسیدن به هدف تنها کوشش است که می‌تواند به شما کمک کند.
یگانه
یگانه راه زیادی آمده‌ایم نه؟ بیست و پنچ سال پیش، وقتی همدیگر را دیدیم، من خلبان بودم و مسحور پرواز، در پی معانی‌ در ورای ابزار و سرعت. بیست سال پیش در سفرمان به آن طرح زندگی جدید رسیدیم. ده سال پیش منجی عالم را دیدیم، و دریافتیم که او خود ماست. اما من مردی تنها بودم با ذهنی مالامال از فصل‌ها ...
پلی به سوی جاودانگی
پلی به سوی جاودانگی اگر انتخاب با من بود، ترجیح می‌دادم از دستش ندهم. نه عصبانی بودم و نه مایوس و ناامید. گویی با سر وارد یک موقعیت کمدی شده بودم، گویی با چرخش سریع صندلی‌ام به جای دیوارهای دفتر استان، با دوربین‌های تلویزیونی و تماشاگران داخل استودیو روبرو می‌شدم.
جاناتان مرغ دریایی
جاناتان مرغ دریایی صبح بود. خورشید پهنه دریا را درخشان کرده بود و یک مایل دورتر قایقی هم‌نشین آب شده بود و برای پرندگان آن اطراف، این یعنی صبحانه. هزاران مرغ دریایی که برای تکه‌ای غذا این‌ور و آن‌ور می‌پریدند و با هم درگیر می‌شدند، قشقرقی راه انداخته بودند که نوید روز پر جنب‌وجوش دیگری را می‌داد. اما کمی آن طرف‌تر، دور از ...
مشاهده تمام رمان های ریچارد باخ
مجموعه‌ها