مادربزرگ سوپ میپزد، داستانی است که حول محور خانواده میگردد و از دوستی، همسایگی، ناتوانی جسمی، مهربانی و عشق در زندگی میگوید. این داستان خواننده را به جایی میرساند که میپذیرد بهترین را از بین بردن غمها، افسردگیها، دلشکستگیها و در کل مشکلات عاطفی ما انسانها این است که خود را درگیر مشکلات دیگران کنیم، و بکوشیم تا جایی که میتوانیم باری از دوششان برداریم، این گونه است که دنیای ما بزرگ و بزرگتر و دردهای عاطفیمان کوچک و کوچکتر میشوند.