افسانههای اینور آب روایتی تازه از افسانههای ایرانی است. زبان روان و گاه شوخ و بازیگوش راوی به این افسانهها حال و هوایی تازه داده و آنها را برای مخاطب خواندنیتر کرده است.
افسانههای آنور آب
افسانههای آن ور آب روایتی تازه از افسانههای ملتهای دیگر است. زبان روان و گاه شوخ و بازیگوش راوی به این افسانهها حال و هوایی تازه داده و آنها را برای مخاطب خواندنیتر کرده است.
این افسانهها که از قومها و کشورهای گوناگون انتخاب شدهاند، در کنار افسانههای این ور آب مجموعهای 352 افسانهاند; 352 افسانه که نشان میدهند با وجود ...
رقص جنها
-... ولک آقایی که شما باشید بووای ما یه گاو داشت به چه گندگی. ئی قدر این گاوه بزرگ بود. ئی قدر بزرگ بود که سه ماه تموم، میفهمی چی میگم؟ سه ماه تموم طول میکشید پای پیاده از دمش تا سرش بری. برای همین شهرداری پشتشه آسفالت کرده بود و تاکسیرانی هم ماشینهای خطی اونجا رو راه انداخته بود ...
شبح سفیدپوش (قصههای بترس برای بچههای نترس 2)
چاه پر از هیولا، مردآزما، دی زنگرو، خون آشامی که توی خواب راه می ره. شبح های سفیدپوش وسط جاده ها، دست های که از توی آینه بیرون می آن و اسکلتی که برای خودش جشن تولد می گیره... از این چیزا می ترسی؟ می ترسی و می لرزی؟ می لرزی و خیس می شی؟ اگه فکر می کنی بچه ...
دختره خل و چل
آباجیم اسفند دود میکند و میگوید: چهارشنبهزا پنجشنبهزا... بترکه چشم حسود. چشم حسودها یکی یکی میترکد. دلم برای آباجیم میسوزد. یک پسرم برای او میزایم. آباجیم میگوید: بزا، بزا، تا میتونی پسر بزا. پسر آب و دونهس، پسر ملک خونهس.