-... ولک آقایی که شما باشید بووای ما یه گاو داشت به چه گندگی. ئی قدر این گاوه بزرگ بود. ئی قدر بزرگ بود که سه ماه تموم، میفهمی چی میگم؟ سه ماه تموم طول میکشید پای پیاده از دمش تا سرش بری. برای همین شهرداری پشتشه آسفالت کرده بود و تاکسیرانی هم ماشینهای خطی اونجا رو راه انداخته بود تا مردم علاف نشند و سر موقع به کار و زندگیشون برسند. ولک چی بگم از این رانندههای بیانصاف. لامصبها صبح تا شب با ئو صدای نخراشیده مخراشیدهشون داد میزدند که سر گاو، ته گاو بیا بالا. بیا بالا که رفتیم.