مجموعه داستان خارجی

دروازه سرنوشت

شهر دمشق چهار دروازه عظیم دارد. دروازه سرنوشت، گذرگاه صحرا، مغار فلاکت، قلعه ترس. منم دروازه بغداد، گذرگاه دیار بکر. ای کاروان مکن از این گذر عبور، یا بگذری اگر، آوازه‌خوان مشو. آیا شنیده‌ای تو سکوتی را، در مرگ ماکیان، گویی هنوز سوت پرنده‌ای به گوش می‌رسد؟

هرمس
9789643639341
۱۳۹۵
۳۰۶ صفحه
۳۹۰ مشاهده
۰ نقل قول
آگاتا کریستی
صفحه نویسنده آگاتا کریستی
۱۱۳ رمان بانو آگاتا کریستی، نویسنده انگلیسی داستان‌های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او با نام مستعار ماری وستماکوت (به انگلیسی: Mary Westmacott) داستان‌های عاشقانه و رومانتیک نیز نوشته‌است، ولی شهرت اصلی او بخاطر ۶۶ رمان جنایی اوست. داستان‌های آگاتا کریستی، بخصوص آن دسته که در باره ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو و یا خانم مارپل هستند، نه تنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند بلکه وی را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و ...
دیگر رمان‌های آگاتا کریستی
جنایت در کریسمس
جنایت در کریسمس خانم آگاتا کریستی بدون شک پرآوازه‌ترین نویسنده داستان‌های پلیسی جنایی در سراسر جهان است. قهرمان بسیاری از داستان‌های او یک کاراگاه باهوش کوتاه قد و بذله‌گوی بلژیکی به نام هرکول پوارو است که نظیر خالق خود، در بین ادبیات پلیسی، شهرت و محبوبیت فراوانی دارد.
مصیبت بی‌گناهی
مصیبت بی‌گناهی خانم آگاتا کریستی بدون شک پرآوازه‌ترین نویسنده داستان‌های پلیسی جنایی در سراسر جهان است. قهرمان بسیاری از داستان‌های او یک کاراگاه باهوش کوتاه قد و بذله‌گوی بلژیکی به نام هرکول پوارو است که نظیر خالق خود، در بین ادبیات پلیسی، شهرت و محبوبیت فراوانی دارد.
قتل راجر آکروید
قتل راجر آکروید خانم آگاتا کریستی بدون شک پرآوازه‌ترین نویسنده داستان‌های پلیسی جنایی در سراسر جهان است. قهرمان بسیاری از داستان‌های او یک کاراگاه باهوش کوتاه قد و بذله‌گوی بلژیکی به نام هرکول پوارو است که نظیر خالق خود، در بین ادبیات پلیسی، شهرت و محبوبیت فراوانی دارد.
شرکای جرم
شرکای جرم خانم برسفورد روی نیمکت تکانی به خودش داد و با ناراحتی از پنجره آپارتمان نگاهی به بیرون انداخت. چشم‌انداز وسیعی نبود، فقط چند آپارتمان دیگر در آن طرف خیابان دیده می‌شد. آهی کشید و بعد دهن‌دره کرد و گفت: کاش اتفاقی بیفتد. همسرش نگاهی سرزنش‌باری بهش کرد و گفت:مراقب باش، تاپنس. این علاقه شدیدت به هیجان مرا می‌ترساند...
5 خوک کوچک
5 خوک کوچک هرکول پوآرو با علاقه و تحسین به دختر جوانی که به داخل اتاق راهنمایی شد نگاه کرد. نامه او به موضوع خاصی اشاره نمی‌کرد. در آن فقط تقاضای ملاقات شده بود. معلوم هم نبود به چه دلیل. رسمی و خلاصه بود. فقط از تمیز و مرتب بودن دست‌خط می‌شد فهمید کارلا لمارچنت زن جوانی است. و حالا این دختر خودش حی ...
مشاهده تمام رمان های آگاتا کریستی
مجموعه‌ها