کمی که راه رفت ایستاد. پاهایش میلرزید نمیدانست از سرماست یا از اضطراب. زن جوان به خیابان نگریست و به آدمهایی که از کنارش میگذشتند. این همه آدم هر کدام زندگیهایی داشتند و درگیر گرفتاریهای خودشان بودند. اما آیا گرفتاریهای آنها هم مثل مال او بود؟ آیا زندگیهایشان به همین اندازه پر اضطراب بود؟