رمان خارجی

کسی که دوستش می‌داشتم

(Someone i loved)

«چی گفتی؟»» «گفتم می‌خواهم بچه‌ها را ببرم. کمی دور باشند برایشان خوب است.» مادر شوهرم پرسید: «ولی کی؟» «حالا.» «حالا؟ می‌خواهی...» «بله بله.» «چه می‌گویی؟ ساعت یازده است! پی یر، تو...» «سوزان، دارم با کلویی حرف می‌زنم. کلویی، گوش کن. می‌خواهم از این‌جا ببرمت. چه می‌گویی؟» چیزی نگفتم. «فکر بدی‌ست؟» «نمی‌دانم.» «برو وسایلت را جمع کن. همین که برگردی می‌رویم.» «نمی‌خواهم به خانه بروم.» «پس نرو. برسیم، همه‌چیز را درست می‌کنیم.» «ولی تو که...»

حوض نقره
9786001943331
۱۳۹۵
۱۴۴ صفحه
۹۷۸ مشاهده
۰ نقل قول
آنا گاوالدا
صفحه نویسنده آنا گاوالدا
۲۳ رمان آناگاوالدا نویسنده ی موفق فرانسوی است، که از همان دوران کودکی اش شاهد فرسایش عشق در روابط زناشویی بوده است. دخترک نوجوانی بود که والدینش از یکدیگر جدا شدند. در نوجوانی کار می کرد کارهایی از قبیل پیشخدمتی، فروشندگی،بازاریابی آزانس املاک،صندقداری و گل آرایی . و همان جا بود که آموخت: ((زندگی را آموختم.دسته گل های کوچک برای همسران و دسته گل های بزرگ برای معشوقه ها...)). در 22 سالگی با یک دامپزشک فرانسوی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند ...
دیگر رمان‌های آنا گاوالدا
مجموعه داستان‌های آنا گاوالدا
مجموعه داستان‌های آنا گاوالدا زبان فارسی ...
پسری با 35 کیلو امید
پسری با 35 کیلو امید مادرم گریه می‌کند و پدرم به من بد و بی‌راه می‌گوید یا برعکس، مادرم به من بد و بی‌راه می‌گوید و پدرم چیزی نمی‌گوید. در چنین شرایطی به آن‌ها چه می‌توانم بگویم؟ هیچ. نمی‌توانم چیزی بگویم چون همین که دهانم را باز کنم همه چیز بدتر می‌شود. آن‌ها مثل طوطی فقط یک جمله را تکرار می‌کنند: درس بخون! درس بخون! ...
کاش کسی جایی منتظرم باشد
کاش کسی جایی منتظرم باشد سن ژرمن دپره؟... می‌دانم الان چه می‌گویید: «وای خدا، هتل لفت بانک دیگر خیلی پیش‌پا افتاده و کلیشه‌ای شده، سگان پیش از تو و البته خیلی هم بهتر از تو درباره آن نوشته! مگر سلام بر غم را نخوانده‌ای؟» می‌دانم. اما چه انتظاری دارید؟... بعید می‌دانم هیچ‌کدام از این‌ها در بلوار کلیشی یا جای دیگر پاریس، برایم اتفاق می‌افتاد. زندگی ...
با هم همین و بس
با هم همین و بس اعتقادهای راسخ ما هیچ‌گاه پایه و اساس درستی ندارند، یک روز می‌خواهیم بمیریم، اما روز بعد می‌فهمیم تنها کاری که باید می‌کردیم این بود که چند پله پایین برویم و کلید برق را بزنیم تا همه‌چیز را روشن‌تر ببینیم... به هر حال این چهار نفر در آستانه تجربه‌ای بودند که شاید می‌توانست بهترین روزهای زندگی‌شان را رقم بزند... با هم همین و ...
گریز دلپذیر
گریز دلپذیر ‹‹گریز دلپذیر››، آخرین اثر گاوالدا، رمانی کم حجم اما بسیار گیرا است. سفر شادمان چهار خواهر و برادر به دنیای کودکی‌شان تا چند ساعتی،زندگی روزمره و رنج‌های خود را فراموش کنند، تا شاید دوباره آن آرامش و دل‌خوشی را که زندگی‌شان در نقش آدم‌های بالغ و بزرگسال از آن‌ها ربوده، بازیابند. ...«چیزی شبیه یک روز مرخصی اضافی حین خدمت، کمی مهلت، ...
مشاهده تمام رمان های آنا گاوالدا
مجموعه‌ها