رمان نوجوان
توماس فهمیده بود که راه پر پیچ و خم‌تر از آن چیزی است که فکرش را می‌کرد. حالا بیرون از هزارتو خطرهای بیشتری زندگی او و دوستانش را تهدید می‌کرد. او چند هفته گذشته را در ترس و وحشت گذارنده بود ولی بالاخره کسی باید کنترل اوضاع را به دست می‌گرفت. آن‌ها برای آنکه از این مهلکه جان سالم به در ببرند، به یک نقشه احتیاج داشتند.
صفحه نویسنده
جیمز دشنر
۱۱ رمان
James is the author of THE MAZE RUNNER trilogy and THE 13TH REALITY series. He also published a series (beginning with A DOOR IN THE WOODS) with a small publisher several years ago. He lives and writes in the Rocky Mountains.
3 گانه دونده هزارتو 2...
گمان می‌کردند حل هزارتو پایان کار باشد...
توماس مطمئن بود که فرار از هرارتو به معنای آزادی او و بیشه‌نشین‌هاست اما اهرامن هنوز کارش تمام نشده است. مرحله دوم تازه شروع شده... دشت جهنم!
هیچ قانونی وجود ندارد. هیچ کمکی در کار نیست، یا موفق می‌شوید یا می‌میرید. بیشه‌نشین‌ها دو هفته فرصت دارند تا از دشت جهنم، سوزان‌ترین بخش دنیا، عبور کنند.
و ...
دونده هزارتو (مجموعه دونده هزارتو 1)
زمانی که توماس در آسانسور از خواب بیدار می‌شود، تنها اسمش را به یاد دارد. غریبه‌ها دوره‌اش کرده‌اند. پسرانی که آن‌ها هم حافظه‌شان پاک شده است. از آشنایی‌ات خوش‌وقتم، شانک. به بیشه خوش اومدی. آن سوی دیوارهای سنگی سر به فلک کشیده‌ای که بیشه را احاطه کرده‌اند، هزارتویی بی‌انتها و مدام در حال تغییر وجود دارد. هزارتو تنها راه خروج ...
لانه گریورها (دونده 1000 تو) 1
وقتی درِ بالابر باز می‌شود، تنها چیزی که توماس به یاد می‌آورد اسم کوچکش است. ولی او تنها نیست. گروهی از پسرهای هم سن و سالش ورود او را به هزارتو خوشامد می‌گویند. هیچ‌کس نمی‌داند چرا به هزارتو آمده یا چه اتفاقی برای جهان بیرون افتاده است. اما ناگهان دختری وارد هزارتو می‌شود که پیامی به همراه دارد: یا راهی ...
3 گانه دونده هزارتو 3...
این‌جا آخر خط است.اهرامن همه چیز را ارز توماس گرفته است، زندگی‌اش، حافظه‌اش و حالا دوستانش، اما سرانجام وقت پایان است. آزمون‌ها پس از آزمایشی نهایی به اتمام می‌رسند،
کسی زنده خواهد ماند؟
توماس بیش از آن‌چه اهرامن فکر می‌کنند، به خاطر می‌آورد و همین کافی است تا توماس نتواند یک کلمه هم از گفته‌های آن‌ها را باور کند.
حقیقت هراس‌انگیز است...
3 گانه دونده هزارتو
اگرنترسی آدم نیستی
زمانی که توماس در آسانسور از خواب بیدار می‌شود،تنها اسمش را به یاد دارد.غریبه‌ها دوره‌اش کرده‌اند پسرانی که مثل او حافظه‌شان پاک شده است.
از آشنایی‌ات خوش وقتم ،شانک به بیشه خوش اومدی.
آن سوی دیوارهای سنگی سر به فلک کشیده‌ای که بیشه را احاطه کرده‌اند،هزارتویی بی‌انتها و مدام در حال تغییر وجود دارد.هزارتو تنها راه خروج است،هیچ‌کس زنده از ...