هنری بلند شده بود، مثل تارزان روی سینهاش کوبیده بود، فریاد کشیده بود، و بعد در رودخانه شیرجه زده بود. فاصلهای که تا رسیدن به سطح آب طی کرده بود، فاصله بین مرگ و زندگی بود.
آوار سرنوشت
ممکن است رنگ و بوی غلیظ تقدیر و سرنوشت حاکم بر داستانهای برگزیده پن ا هنری 2011 مخاطب را میخکوب کند، اما هر یک از این داستانها از رمان و مکان اولیه خود در میگذرند و برای خواننده امروزه جذابیت دارند. این خبر بسیار خوبی است، چرا که همین داستانهای برگزیده نشان میدهند با پایان عصر داستان کوتاه فاصله بسیار ...
نگهبان فانوس دریایی
کتاب پیش رو 27 داستان از میان نویسندگان برنده جایزه نوبل، از 1903 تا 2017 میباشد. ملاک انتخاب بر آثاری بوده که مرکزیت آغازین آن داستان کوتاه بوده و بنیاد نوبل نیز در اعطای جایزه به همین ژانر نظر داشته است اما در کنار این، داستانهایی از رماننویسان هم قرار دارند. در لایه لایههای این داستانها تاریخ وقایعه اجتماعی یک ...
خوشبینها
کل ماجرایی که میخواهم تعریف کنم، زمانی اتفاق افتاد که من فقط پانزده سال داشتم. سال 1959 بود؛ یعنی همان سالی که پدر و مادرم از هم جدا شدند؛ سالی که پدرم مردی را کشت و به زندان رفت؛ سالی که من خانه و مدرسه را ول کردم، خودم را بزرگتر جا زدم و به ارتش پیوستم و دیگر به ...
نوری که محو شد (مجموعه افسوننامه 1)
یکی از ما کم شده. احساسش نمیکنم. راستش نمیدانم کجای این شبکه عصبی درهم پیچیده بود، اما به خوبی میدانم که از این مجموعه بزرگ، یکی کم شده. دیگر نیست. هیچجا نیست. توجهم را به اطراف بیشتر میکنم: حجمی بیرنگ که البته به دلیل بیانتها بودن و نبودن منبع نوری دیگری جز ما، کاملا سیاه به نظر میرسد و ما ...
خوشبینها
کل ماجرایی که میخواهم تعریف کنم، زمانی اتفاق افتاد که من فقط پانزده سال داشتم. سال 1959 بود؛ یعنی همان سالی که پدر و مادرم از هم جدا شدند؛ سالی که پدرم مردی را کشت و به زندان رفت؛ سالی که من خانه و مدرسه را ول کردم، خودم را بزرگتر جا زدم و به ارتش پیوستم و دیگر به ...