مجموعه داستان خارجی

کوتاه‌ترین‌ها از عشق تا مرگ

(The word s shortest stories of love and death)

فکرش را بکنید که ار نست همینگوی تنها پشت پاکت سیگارش را داشته باشد، تا بر روی آن داستان‌های شاعرانه هایکو مانند با مضمون عشق بنویسد، تمام وجد و خلسه عشق را در کوتاه‌ترین شکل ممکن و در عین حال گویا و سرگرم‌کننده بیان کند و به فلسفه نامیرایی، یا مرگ عشق، نیز بپردازد. کوتاه‌ترین داستان‌ها از عشق و مرگ، چنین داستان‌هایی هستند: به قدر واژه عشق مختصر و به قدر معنای مرگ وسیع. هر کدام از داستان‌‌های این مجموعه، شور احساس و هیجان و تفکر نهفته در یک رمان عاشقانه فلسفی را در خود دارند.

9789642953486
۱۳۹۵
۱۹۲ صفحه
۲۰۹ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های گروه نویسندگان
کابوس‌ها (12 نمایشنامه رادیویی)
کابوس‌ها (12 نمایشنامه رادیویی) قدرتی که به من داده شده، چه به صورت تیغه تیز تبر باشه یا نیش دشنه‌ای در تاریکی شب و یا طناب نرمی که دور گردن متهم حلقه می‌کنم، تنها بخش کوچکی‌ست از قدرت بیکران کسانی که روی این زمین به حقوق مردم تجاوز می‌کنند. همه خشونت‌ها یک منشا دارند و قدرت من هم از جانب صاحبان اصلی قدرت به ...
نیمه‌شب در داستایفسکی
نیمه‌شب در داستایفسکی در کتاب‌خانه، در یک نشست، صد صفحه خواندم، حروف چاپی کوچک و ریز. ساختمان را که ترک کردم کتاب همان‌طور روی میز ماند، گشوده در صفحه‌ای که مشغول خواندنش بودم. روز بعد برگشتم، و کتاب هنوز آنجا بود، گشوده در همان صفحه.
5 ضرب در 2 (5 نمایش‌نامه دو شخصیتی برای 1 زن و 1 مرد) مجموعه دنیای مدرن 1
5 ضرب در 2 (5 نمایش‌نامه دو شخصیتی برای 1 زن و 1 مرد) مجموعه دنیای مدرن 1 ما همه‌مون چسبیدیم به زندگی. شاید این ثابت کنه که هیچی بعد از مرگ وجود نداره؟ شاید یه قسمتی از ما می‌دونه که این تمام اون چیزیه که ما داریم و سعی می‌کنه تا جایی که ممکنه نگهش داره.
لازم نیست دلداریم بدی
لازم نیست دلداریم بدی چاریتی می‌داند که ازدواج من یک ازدواج سنتی هندی بوده.پدر و مادرم به کمک یک دلال ازدواج که از فامیل‌های مادرم بود دامادی انتخاب کردند. همه کاری که من باید می‌کردم این بود که سلیقه غذایی‌اش را بفهمم... اسم من اورلاندو زکی است. منظور از اورالاندو همان اورلاندو در فلوریداست که روی تی‌شرتی که صلیب‌سرخ به من داده نوشته شده؛ زکی ...
نیمه‌شب در داستایفسکی
نیمه‌شب در داستایفسکی در کتاب‌خانه، در یک نشست، صد صفحه خواندم، حروف چاپی کوچک و ریز. ساختمان را که ترک کردم کتاب همان‌طور روی میز ماند، گشوده در صفحه‌ای که مشغول خواندنش بودم. روز بعد برگشتم، و کتاب هنوز آنجا بود، گشوده در همان صفحه.
مشاهده تمام رمان های گروه نویسندگان
مجموعه‌ها