5 ضرب در 1 (5 تکگویی برای زنان) مجموعه دنیای مدرن 4
انگاری در بهشت بالای سرم باز شده بود، صاف همون لحظه، و من میتونستم صدای جهانو بشنوم. تمام چیزی که من میشنیدم فریاد این هستی بود... میدونی چی میگفت؟ داشت میخندید. آره. همه حواسشو جمع کرده بود و داشت میخندید، داشت به من میخندید...
5 ضرب در 2 (5 نمایشنامه دو شخصیتی برای 2 بازیگر زن) مجموعه دنیای مدرن 3
من نمیخوام بمیرم. اگه یه مار پیداش بشه و مسمومم کنه، خب کرده. اگه شورشیها بیان و بهم شلیک کنن یا با چاقو سرم رو ببرن، خب کردن. اینها دست من نیست. اما این که بدن خودم بهم بتازه و بکشدم... نه. نمیتونم قبول کنم.
نیمهشب در داستایفسکی
در کتابخانه، در یک نشست، صد صفحه خواندم، حروف چاپی کوچک و ریز. ساختمان را که ترک کردم کتاب همانطور روی میز ماند، گشوده در صفحهای که مشغول خواندنش بودم. روز بعد برگشتم، و کتاب هنوز آنجا بود، گشوده در همان صفحه.
کابوسها (12 نمایشنامه رادیویی)
قدرتی که به من داده شده، چه به صورت تیغه تیز تبر باشه یا نیش دشنهای در تاریکی شب و یا طناب نرمی که دور گردن متهم حلقه میکنم، تنها بخش کوچکیست از قدرت بیکران کسانی که روی این زمین به حقوق مردم تجاوز میکنند. همه خشونتها یک منشا دارند و قدرت من هم از جانب صاحبان اصلی قدرت به ...
داستانهای 5 دقیقه (و کمتر)
بسیاری از ما پس از تجربه شکست و عقبنشینی، از نظر احساسی تسلیم میشویم و دست از تلاش میکشیم. ما هم مثل کوسه این داستان کتاب ، باور میکنیم که چون در گذشته ناموفق بودهایم،همواره شکست خواهیم خورد. به عبارت دیگر همواره در ذهنمان حصاری میبینیم، حتی زمانی که هیچ حائل حقیقی میان جایی که هستیم و جایی که میخواهیم ...