این مجسمه اینجاست، هر وقت نگاش میکنم میفهمم که توی جهنم هستم. همه چیز از قبل پیشبینی شدهس. هیچوقت باور نمیکردم که چه حرفهایی درباره اینجا میزدن... جهنم پر از وسایل شکنجهس، یادتونه؟ ولی جهنم دیگرانند... جهنم شما هستید...
۳۶ رمان
سارتر روز ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ به دنیا آمد. پدرش ژان باپتیست سارتر (۱۸۴۷-۱۹۰۶) افسر نیروی دریایی فرانسه بود و مادرش آنه ماری (۱۸۸۲-۱۹۶۹) دخترعموی دکتر آلبرت شوایتزر معروف، برندهٔ جایزه صلح نوبل است. پانزده ماهه بود که پدرش به علت تب زرد از دنیا رفت. پس از آن مادرش به نزد والدینش بازگشت.
پدربزرگش چارلز شوایتزر یکی از عموهای آلبرت شوایتزر در مدرسه به آموزش زبان آلمانی اشتغال داشت. ژان در خانه زیر نظر او و چند معلم خصوصی دیگر تربیت ...
نکراسوف
زندگی وحشی است در تئاتری که آتش گرفته. همه به دنبال در خروجی میگردند، هیچکس هم پیدایش نمیکند، همه یکدیگر را هل میدهند، بدبخت آنهایی که به زمین میافتند: بلافاصله لگدمال میشوند. سنگینی چهل میلیون فرانسوی را که روی پوزهتان راه میروند حس نمیکنید؟ روی پوز من راه نمیروند. من تمام کسانی را که دور و برم بودهاند لگدمال کردهام، ...
کین
کین هنرپیشه انگلیسی مشهوری است که در اوایل قرن نوزدهم میدرخشد و تمام مردم سطح بالای لندن برای تجلیل از او میشتابند. او مردی است که از افراطکاری پروایی ندارد، احتمالها را به تمسخر میگیرد. به نحوی یکسان با لذت به گستاخی. گشادهدستی و نیز تحقیر روی میآورد. با این همه، ولیعهد انگلستان او را به دوستی خود پذیرفته است ...
خروج ممنوع (نمایشنامهای در 1 پرده) نمایشنامه
دارم بهش نگاه میکنم و میفهمم که تو جهنمم. من بهتون میگم. همه چیز از قبل برنامهریزی شده. اونا میدونستن که من جلو این طاقچه میایستم، وقتی دستام روی مجسمهس و همه این چشمها دارن من رو نگاه میکنن. این چشمها دارن من رو میبلعن... هاه! فقط شما دو تا اینجایین؟ من فکر نمیکردم... کباب شدن روی سیخ رو یادتون ...
تهوع
بهترین کار این است که رویدادها را روز به روز نوشت. دفترچه خاطراتی داشت تا همهچیز را به روشنی دید. نباید چیزهای جزئی و پیشامدهای کوچک را از قلم انداخت، حتی اگر پیش پا افتاده به نظر برسند؛ به خصوص باید طبقهبندیشان کرد. باید بگویم این میز را، خیابان و مردم، یا بسته توتونم را چطور میبینم، چون اینها هستند ...