این مجسمه اینجاست، هر وقت نگاش میکنم میفهمم که توی جهنم هستم. همه چیز از قبل پیشبینی شدهس. هیچوقت باور نمیکردم که چه حرفهایی درباره اینجا میزدن... جهنم پر از وسایل شکنجهس، یادتونه؟ ولی جهنم دیگرانند... جهنم شما هستید...
۳۶ رمان
سارتر روز ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ به دنیا آمد. پدرش ژان باپتیست سارتر (۱۸۴۷-۱۹۰۶) افسر نیروی دریایی فرانسه بود و مادرش آنه ماری (۱۸۸۲-۱۹۶۹) دخترعموی دکتر آلبرت شوایتزر معروف، برندهٔ جایزه صلح نوبل است. پانزده ماهه بود که پدرش به علت تب زرد از دنیا رفت. پس از آن مادرش به نزد والدینش بازگشت.
پدربزرگش چارلز شوایتزر یکی از عموهای آلبرت شوایتزر در مدرسه به آموزش زبان آلمانی اشتغال داشت. ژان در خانه زیر نظر او و چند معلم خصوصی دیگر تربیت ...
کلمات
آموزگاران ما، پیشتر از آن که خود به بالندگی برسیم، آنهایی بودند که برای ما، چیزی تازه و بنیادین را به ارمغان آوردند. آنها را ابداع شگردهای نوین ادبی و هنری را میدانستند. آنها به شیوههایی در اندیشه دست یافتند که با تجدد ما مطابق بود، چنین شد، که مشکلات راه با اشتیاق مبهممان، هماندازه شد. حالا میدانیم که برای ...
بازپسین گفتگو (مصاحبه با سارتر)
ژان پل سارتر در 15 آوریل 1980 در هفتاد و پنج سالگی درگذشت و گفت و گویی که بنی لوی، فیلسوفی جوان، گستاخانه و در عین حال دوستانه با او کرده است و در سه شماره پیاپی مجله لو نوول ابسرواتور در مارس 1980 پس از مرگ سارتر به چاپ رسیده است، به احتمال قوی، آخرین سخنانی است که از ...
کودکی یک رئیس
بهرغم ضرباهنگ سریع زندگی امروز، اوقات ما پر است از فراغتهای کوتاه و فرصتهای طلایی. اتاق انتظار پزشک و صف بانک و وقتهایی که توی تاکسی و مترو میگذرانیم، میتواند وقف سرک کشیدن از پنجرهای کوچک به جهان عجیب شاهکارهای ادبی شود. نیز، بارها اتفاق افتاده که تلاش کردهایم مطالعه یکی از این شاهکارها را آغاز کنیم اما به دلیل ...
زنان تروا
آندروماک: از چه مینالی؟ این سیهبختی از آن من است.
هکوب: از آن ماست!
آندروماک: نه.
هکوب: مگر شما فرزندان من نیستید؟
آندروماک: فرزندان تو بودیم.
هکوب: من سوگوار همه پسرانم هستم.
آندروماک: و من سوگ «هکتور» را دارم و بس.
هکوب: من بر شهرمان که در آتش میسوزد میگریم.
آندروماک: من بر شهر «هکتور» میگریم.
هکوب: بر خانه شاهانه.
آندروماک: بر خانهای که در آن زن شدم و آستیاناکس ...
همزاد (نمایشنامه در 8 صحنه)
علیرضا کوشک جلالی، نویسنده و کارگردان مقیم آلمان، و عضو کانون کارگردانان آلمانی (ZBF) است.
اکثر کارهای جلالی به زبان آلمانی است. وی اولین نویسندة ایرانی است که جایزة نمایشنامهنویسی مردمی آلمان را برای نمایشنامة " با کاروان سوخته"- از آن خود کرده است. این نمایشنامه در شش شهر آلمان، سوئیس و اتریش روی صحنه رفته و جوایز متعددی را از ...