«آلکس رایدر، بگذار برایت تعریف کنم چطور میمیری...» آلکس رایدر، مامور همیشه ناراضی امآی 6 (سازمان جاسوسی انگلستان) با دوستش سابینا پلژر و خانوادهاش در جنوب فرانسه مشغول استراحت است. او بالاخره برای اولین بار طی این چند سال توانسته مثل هر پسر چهارده ساله معمولی دیگری باشد، تا این که حمله ناگهانی و بیرحمانه به میزبانش او را دوباره به دنیای خشونت و اسرار باز میگرداند. اما اینبار امآی 6 حرفهایش را باور نمیکند؛ خصوصا وقتی آلکس به آنها میگوید که دامیان کری، چهره تحسینبرانگیز هنر کشور، فعال حقوق بشر و طراح قاتل بازیها، در این کار دخیل است. آلکس تصمیم میگیرد رد حملهکنندگان به دوستش را بگیرد، حتی اگر مجبور شود این کار را به تنهایی انجام دهد. اما این آغاز مسیری است که به رازی بسیار قدیمی منتهی میشود و کشفی است وحشتناکتر از آنچه بتوان تصور کرد.