کوسهها، قاتلها... آلکس رایدر تا خرخره در خطر مرگ. آلکس رایدر ابر جاسوس نوجوان و همیشه ناراضی، فوایدی برای سازمان جاسوسی انگلستان دارد که هیچ آدم بزرگی ندارد. سازمان جاسوسی بعد از مدتها یک بار دیگر به او احتیاج دارد. اما عملیات شناسایی عادی که آلکس رایدر در مسابقات تنیس ویمبلدون انجام میدهد به اتفاقاتی هولناک منجر میشود و آلکس مجبور میشود از دست یک باند سه نفره آدمکشهای چینی فرار کند. آلکس را که حالا مجبور است پنهان شود به جزیرهای نزدیک کوبا میفرستند؛ جزیرهای به نام «گذرگاه اسکلت». در آنجا کسی منتظر او نیست جز آلکسی ساروف؛ آدمکشی دیوانه و خونسرد اهل روسیه که برای دوباره نوشتن تاریخ جهان نقشههایی در سر دارد. آلکس با بزرگترین نبرد زندگیاش مواجه میشود. او که دست تنهاست و فقط چند وسیله کوچک با خود دارد، باید ساروف را فریب بدهد و در این بین ثانیهها میگذرند و جهان به پایان خود نزدیک میشود.