مجموعه داستان خارجی

وقتی که شهر خفته است

«رز آ”جا دفن شده -شده بود- موش‌های درشتی که آن حوالی پرسه می‌زنند احتمالا اندکی بعد از دفن، جسدش را کاملا جویده و خورده‌اند. البته فکر کردن به این موضوع حس خوبی ندارد اما حقیقت دارد؛ موش‌ها دندان‌های تیز و بزرگی دارند راحت می‌توانند یک تابوت چوبی را بجوند و داخلش شوند مگر این که استطاعت داشته باشید برای عزیز از دست رفته‌تان تابوت فلزی بخرید. من استطاعتش را نداشتم...».

مروارید
9789641914587
۱۳۹۵
۱۸۸ صفحه
۳۲۶ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
معجزه اشتیاق 2
معجزه اشتیاق 2 این دفتر به قصد آن سامان گرفته است که گوشه‌هایی از ادبیات داستانی قرن بیستم کشورهای آلمانی زبان را به خواننده ایرانی عرضه کند. نگارنده این سطور خوب می‌داند که معرفی سیر و سلوک داستان‌نویسی در کشورهای آلمانی زبان نه در حد بضاعت اوست، و نه در دفتری با این اندازه شدنی. از این رو اگر این مجموعه بتواند بر ...
داستان دوستان
داستان دوستان در روزگاران گذشته به دلیل فراغت بیش از حد مردم و کندی روند زندگی، خواندن حکایت و قصه‌های طولانی برای خواننده یا حتی شنونده در صورت نقل و روایت آن، اشتیاق‌برانگیز بود. اما در کنار همین آثار حجیم، بوده‌اند نویسندگان و شاعرانی که ضرورت کوتاه‌نویسی و ایجاز را کشف کرده و بر این سبک پای فشرده‌اند. حکایات سعدی در گلستان، ...
دوستم دارد دوستم ندارد (مجموعه داستان کوتاه)
دوستم دارد دوستم ندارد (مجموعه داستان کوتاه) در این مجموعه 12 داستان کوتاه از نویسندگان مختلف از جمله اینگه‌بورگ باخمن، هاینریش بل، ارنست همینگوی، جیمز جویس و زیگفرید لنتس و همچنین مقالاتی از آلفرد آدلر، تئودور آدورنو، ماکس فریش، اریش فروم و برتراند راسل آمده است. مقالات و قطعات پایانی کتاب، درباره عشق و دوست داشتن است که موضوع اصلی داستان‌های کوتاه این مجموعه را تشکیل می‌دهد. ...
100 (100 داستان ک...
100 (100 داستان ک... روزی روزگاری، مردی در باغش چندین درخت انار داشت و سال‌ها به هنگام پاییز انارهایش را در سینی‌های نقره‌ای، بیرون باغش می‌گذاشت و بر سینی‌ها علامت‌هایی گذاشته بود که رویشان نوشته بود: یکی بردارید، نوش جانتان. اما مردم می‌گذشتند و هیچ‌کس از میوه‌ها بر نمی‌داشت! مرد فکری کرد و سال بعد هنگام پاییز دیگر انارها را بر سینی‌های نقره نگذاشت، اما ...
عادت عشق (داستان‌های کوتاه جهان 10)
عادت عشق (داستان‌های کوتاه جهان 10) گریان و نالان خودم را روی تخت‌خواب انداختم. منتظر بودم مثل همیشه که گریه می‌کردم، سراغم بیاید. منتظر بودم بیاید و مرا در آغوش بگیرد، سرم را روی سینه‌اش بگذارد، و با لحنی که مختص خودش بود، بگوید :«وای وای، این چه کاریه؟ این آقا کوچولو کیه که داره گریه می‌کنه؟»
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها