رمان خارجی

ویلارد و جایزه‌های بولینگ‌اش (1 رمان زیادی جنایی)

(Willard and his bowling trophies)

باب دارد آنتولوژی یونانی‌اش را می‌خواند و همسرش، کنستانس، فکر می‌کند که رابطه‌ای میان زگیل‌ها و آنتولوژی یونانی وجود دارد، اما اوضاع در طبقه پایین فرق می‌کند، چرا که مسأله همسایه پایینی این است: آیا ویلارد از گرتا گاربو خوشش می‌آید؟ اصلا چرا جان مثل جایزه‌های بولینگ با همسرش، پاتریشیا، رفتار می‌کند؟ ویلارد و جایزه‌های بولینگ‌اش از کجا آمده‌اند، شاید همه‌اش تقصیر پل نیومن باشد که توی فیلم «بیلیاردباز» بازی کرده و بولینگ‌باز‌ها را فریب داده. راستی چه کسی جز ریچارد براتیگان (1984-1935) می‌تواند چنین رمانی بنویسد، رمانی تراژیک که خواننده‌اش را آن‌چنان به خنده و گریه بیندازد که شاید گاهی نداند که دارد می‌خندد یا گریه می‌کند؟ «ویلارد و جایزه‌های بولینگ‌اش» ششمین رمان براتیگان است که به سال 1975 منتشر شده. «ویلارد و جایزه‌های بولینگ‌اش» یک رمان جنایی نیست، یک رمان زیادی جنایی است!

فرید قدمی
نیماژ
9786003671898
۱۳۹۵
۱۵۲ صفحه
۳۶۰ مشاهده
۰ نقل قول
ریچارد براتیگان
صفحه نویسنده ریچارد براتیگان
۱۴ رمان ریچارد گری براتیگان نویسنده و شاعر معاصر آمریکایی. از او ۹ رمان، یک مجموعه داستان و چندین دفتر شعر منتشر شده است. رمان صید قزل آلا در آمریکا اولین و شناخته شده‌ترین اثر اوست. ریچارد در سی‌ام ژانویه ۱۹۳۵ در تاکوما واشنگتن به دنیا آمد.از دوران کودکی او اطلاعات زیادی در دست‌رس نیست اما ظاهراً دوران کودکی سختی را پشت سر گذشته است. پدرش پیش از به دنیا آمدن او، خانواده را ترک کرد و پس از آن که خبر ...
دیگر رمان‌های ریچارد براتیگان
ژنرال جنوبی اهل بیگ‌سور
ژنرال جنوبی اهل بیگ‌سور لی‌ملون با روش کوشش و خطا به این نتیجه رسید که عبارت «زهرمار» بیش از همه قورباغه‌ها را می‌ترساند. بنابراین دیگر به جای اینکه فحش‌های خسته‌کننده به زبان بیاورد، فقط داد می‌زد: «زهرمار»، آن هم با بلندترین صدایی که در شب‌های بیگ‌سور داشت.
هیولای هاوکلاین
هیولای هاوکلاین دوشیزه‌های هاوکلاین همراه گریر و کامرون نشستند پشت میز و شروع کردند به گفتن حکایت هیولای هاوکلاین. دوشیزه هاوکلاین گفت این خانه را پدرمان ساخت. دوشیزه‌ هاوکلاین دیگر گفت او یک دانشمند بود که در هاروارد درس می‌داد. کامرون گفت بله، آنجا بوده‌ایم. هاوایی بوده‌ایم. گریر گفت آنجا که شرق نیست. کامرون گفت مگر چینی‌ها اهل چین نیستند که در شرق است؟ گریر گفت این مثل ...
لطفا این کتاب را بکارید
لطفا این کتاب را بکارید زمان آن رسیده تا جمله‌ها را با خاک. و آفتاب را با نقطه‌گذاری. و باران را با افعال درآمیزیم. و کرم‌ها از میان علامت‌های سوال بگذرند. و ستاره‌ها بر اسامی شکوفا بدرخشند. و شبنم. بر بندها بنشیند...
نامه‌ای عاشقانه از تیمارستان ایالتی
نامه‌ای عاشقانه از تیمارستان ایالتی گفتم: ‹‹دوست ندارم قصه بگم. می‌خوام کتابم رو بخونم.›› ‹‹چرا، می‌خوای برام قصه بگی.›› گفتم: ‹‹چرا من؟›› ‹‹چون نگاه کردم و دیدم تو ذهنت از همه بزرگ‌تره.›› پرسیدم: ‹‹اگه برات قصه نگم اون‌وقت چیکار می‌کنی؟›› با شیرین‌زبانی گفت: ‹‹خب، هیچی. فقط تا اون‌جا که بتونم جیغ می‌کشم، بعد وقتی همه اومدن این‌جا به‌شون می‌گم که تو پدرمی. بهم گفتن وقتی جیغ می‌کشم مثل این می‌مونه ...
بارش کلاه‌مکزیکی
بارش کلاه‌مکزیکی کلاه مکزیکی‌ای از آسمان افتاد و در خیابان اصلی شهر جلوی پای شهردار، پسر عمویش و آدمی بیکار فرود آمد و زن ژاپنی طنز نویس آمریکایی را ترک کرد و طنز نویس آمریکایی آنقدر با شکم گرسنه به غذا فکر کرد که صاعقه یاس از مغزش ژامبون کبابی درست کرد و شهری به هم ریخت و رئیس جمهور ایالات متحده ...
مشاهده تمام رمان های ریچارد براتیگان
مجموعه‌ها