مجموعه داستان خارجی

تک و تنها در پاریس و مجموعه داستان‌های دیگر

(Paris for one and other stories)

آخر هفته پر از ماجرا، آزادی، خنده، عشق، دلدادگی و ... نل تمام زندگی‌اش طبق برنامه‌ریزی قبلی پیش می‌رود؛ او هرگز به پاریس نرفته است، اما وقتی علی‌رغم قرار و مدارهای قبلی با نامزدش، سر و کله او پیدا نمی‌شود، خود را می‌بازد و... ولی نل تک و تنها در پاریس فرصت پیدا می‌کند تا نگرش خود را به زندگی تغییر دهد و خود واقعی‌اش را پیدا کند. او چنان به تکامل فکری می‌رسد که برای به دست آوردن هر آنچه می‌خواهد تلاش می‌کند و...

2500110075977
۱۳۹۵
۳۰۴ صفحه
۱۷۸۸ مشاهده
۰ نقل قول
جوجو مویز
صفحه نویسنده جوجو مویز
۳۰ رمان پائولین سارا جو مویس و در ۴ اوت سال ۱۹۶۹ در لندن، انگلستان متولد شد. او در رویال هالووی (Royal Holloway) دانشگاه لندن (University of London)و کالج نیو بدفورد دانشگاه لندن (Bedford New College) تحصیل کرد. در سال ۱۹۹۲ او برنده یک بورس مالی از روزنامه ایندیپندنت برای شرکت در دوره کارشناسی ارشد روزنامه‌نگاری در دانشگاه شهر (City University) در لندن شد. او پس از آن به مدت ۱۰ سال (به جز یک سالی که در هنگ کنگ برای ساندی مورنینگ ...
دیگر رمان‌های جوجو مویز
آن‌که به من ستاره بخشید
آن‌که به من ستاره بخشید «راستش، بدجوری گیر افتادم.» مارجری اخم کرد: «تو گیر نیفتادی.» «گفتنش برای تو راحته. تو خونه داری، بلدی چطور از خودت مراقبت کنی.» «آلیس، تو مجبور نیستی طبق قوانین اونا پیش بر. مجبور نیستی طبق قوانین هیچ کس پیش بری. به جهنم، اگه دلت میخواد میتونی همین امروز شال وکلاه کنی وبرگردی انگلستان.» «نمی تونم...» «می خوام یه چیزی بهت بگم.» ناگهان بازوی آلیس ...
کشتی نوعروسان
کشتی نوعروسان انتظار نداشتم که هرگز دوباره او را ببینم آن‌ هم در یک چنین جایی. خیلی وقت بود او را در ته ذهنم پنهان کرده بودم. حضور فیزیکی او مرا شوک‌زده نکرد بلکه غم و اندوهی که در چهره‌اش بود مرا به شدت لرزاند. پیر و سالخورده شده و دیگر خبری از آن شکوه و زیبایی جوانی در وجودش نبود. راستش ...
پس از تو
پس از تو لوسیکا کلارک دختر پرستاری که در دنیای بزرگ‌تری به رویش گشوده شده است، می‌رود تا زندگی را از سر بگیرد و آهنگی دیگر از بودن خویش بنوازد. لوسیا که اینک تحول عظیمی در او رخ داده است با تچربه جدیدی روبه‌رو می‌شود و شرایط به گونه‌ای رفم می‌خورد که یک بار دیگر در آزمون زندگی شرکت می‌کند وبر سر دوراهی ...
دختری که رهایش کردی
دختری که رهایش کردی می‌دونی چه حسی داره وقتی خودتو به سرنوشتت می‌سپری؟ یه جورایی بهت خوشامد می‌گه. دیگه نه دردی هست، نه ترسی و نه اشتیاق و آرزویی. مرگ، امید بود که داشت با این تسکین به وجود می‌اومد. به زودی می‌تونستم ادوارد رو ببینم. ما تو اون دنیا به هم می‌رسیدیم، چون مطمئن بودم که خدا مهربونه، خدا هرگر اون‌قدری بی‌رحم نیست ...
من پیش از تو
من پیش از تو آن شب نتوانستم بخوابم. در اتاق قوطی کبریتی دراز کشیدم و به سقف چشم دوختم و تلاش کردم با دقت تمام دو ماه گذشته را براساس آن‌چه اکنون می‌دانستم، بازسازی کنم. گویی همه‌چیز تغییر کرده بود، تکه‌تکه شده و در جای دیگر آرام گرفته بود، به قالبی تبدیل شده بود که من شناختی از آن نداشتم.
مشاهده تمام رمان های جوجو مویز
مجموعه‌ها