فرمانده با خونسردی رفتن آنها را تماشا میکرد. او به همان اندازه که خودش را دچار مخاطره میکرد، دیگران را هم به خطر میانداخت. میگفت خیلیها کشته میشوند و این قانون جنگ است. اما افراد شجاع خیلی کمتر کشته میشوند...
عکاسخانه آدمهای خوشبخت (داستانهای کوتاه برگزیده از نویسندگان ترکیه) کتاب گویا
داستانهای این مجموعه عبارتند از:
عکاسخانه آدمهای خوشبخت با صدای داریوش ارجمند
بازگشت با صدای ناصر ممدوح
دو و نیم با صدای فرزاد حسنی
زن سبددار با صدای فاطمه گودرزی
مفتخور با صدای داریوش اسدزاده و محمد عباسی
حوا با صدای زیبا بروفه
کشتن یه گربه با صدای رضا بهبودی
اولین جنایت با صدای لیلا بلوکات
هیشت! هیشت! با صدای فرهاد آییش
سر حوض با صدای سیدمهدی مدیرواقفی
داستانهای وحشت 2
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...