چخوف در داستانهایش بیشتر به کسانی توجه دارد که به قول خودش «آدمهایی بسیار عادی»اند.از طریق آنهاست که او به ناگوارترین مسائل زندگی دسترسی پیدا میکند؛ مسائلی که نه تنها ذهن خود بلکه ذهن موجودات زاده تخیل شاعرانه او را نیز به خود مشغول میکنند. آنچه که در آثار او بیشتر به چشم میخورد ناچیزی زندگی روزمره است. این احساس، به واقع مضمون اساسی داستانهای چخوف است. در داستان دشمنان خواننده پس از خواندن داستان به بیهودگی و غیراخلاقی بودن اندیشهها و اعمال تند و خشنی که در زندگی روزمره نیز جاری است پی میبرد.