رمان خارجی

بریت ماری این‌جا بود

(Britt - marie var har)

حالا دیگر فردریک بکمن مشهورتر و محبوب‌تر از آن است که نیاز به معرفی داشته باشد. میلیون‌ها نفر در دنیا رمان اول او، مردی به نام اوه، را خوانده‌اند و شیفته‌اش شده‌اند. این نویسنده خلاق سوئدی با یک غافل‌گیری تازه بازگشته است: بریت ماری این‌جا بود - آمیزه‌ای هیجان‌انگیز از عشق و فوتبال! شاهکاری که خیلی زود جای خود را در قلب دوستداران کتاب باز کرده و به فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان راه یافته است. ماجراهای جذاب رمان در دهکده زیبای بورگ می‌گذرد و داستان زنی خوش‌قلب و دوست‌داشتنی به نام بریت ماری است که عشق و زندگی زناشویی‌اش را در معرض خطر می‌بیند و راهی جالب را برای غلبه بر این مشکل انتخاب می‌کند. رمانی طنزآمیز و مفرح و در عین حال عمیق و فراموش‌ناشدنی.

نون
9786007141847
۱۳۹۵
۳۹۸ صفحه
۶۰۳ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های فردریک بکمن
مردی به نام اوه
مردی به نام اوه مردم می‌گفتند او تلخ است. شاید راست می‌گفتند. هیچ‌وقت عکس‌العمل خاصی در برابر این حرف نشان نداده بود. مردم اغلب او را ضد اجتماع می‌دانستند. اوه فکر کرد این یعنی او بیش ازحد به مردم اشتیاق ندارد. و در این مورد، با بقیه کاملا موافق بود. کاری به کار دیگران نداشت. در افکار خودش غرق بود. برای همسرش یک قفسه کتاب ...
شهر خرس‌ها
شهر خرس‌ها موضوع این کتاب هاکی است. ـ ورزش محبوب خرس‌ها ـ اما شهر خرس و ساکنان آن در دل جنگل دغدغه‌های دیگری هم دارند. امیدها و رویاهای آن‌ها به بازوهای بازیکنان تیم هاکی گره خورده، اما ماجرایی که برای یکی از این بازیکنان و دختری جوان پیش می‌آید اتفاق‌های دیگری را رقم می‌زند... داستان این شهر کوچک داستان تمام جهان است. ...
مادربزرگ سلام رساند و گفت متأسف است
مادربزرگ سلام رساند و گفت متأسف است اغراق نیست اگر فردریک بکمن را از پدیده‌های این سال‌های بازار کتاب در جهان بدانیم. این نویسنده جوان سوئدی با رمان مردی به نام اوه شهرت و محبوبیت بسیاری به دست آورد. میلیون‌ها نفر این شاهکار فراموش‌نشدنی را خواندند و عاشق شیوه داستان‌گویی بکمن شدند، به طوری که همه آثار او در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌ها در بازار آمریکا و اروپا ...
می‌خواهم سهمم را ببخشم
می‌خواهم سهمم را ببخشم دیشب مرگ را کنار ماشین له شده‌ام، درست بعد از تصادف ملاقات کردم. همه جا پر از خون بود، خون من. زن با همان ژاکت خاکستری کنارم ایستاده بود. با تردید نگاهم کرد و گفت: "قرار نبود این جا باشی!" از او می‌ترسیدم چون من یک برنده هستم، کسی که همیشه نجات پیدا می‌کند. و همه برنده‌ها همیشه از مرگ ...
مشاهده تمام رمان های فردریک بکمن
مجموعه‌ها