رمان خارجی

بعضی زن‌ها

آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...

ليدا طرزی
9789643378363
۱۳۹۵
۲۴۴ صفحه
۲۹۱ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
بهترین داستان‌های جهان (قرن 19 و 20 استادان کهن سنت‌گرایان) مجموعه داستان
بهترین داستان‌های جهان (قرن 19 و 20 استادان کهن سنت‌گرایان) مجموعه داستان بررسی فرهنگ‌های پیش از دوران کتابت نشان می‌دهد که همه آن‌ها از سنت داستان‌گویی شفاهی برخوردار بوده‌اند. بنابراین داستان از زمان پیدایش انسان وجود داشته است. به یقین قدمت داستان‌گویی پیرامون آتش قبایل اولیه به هزاران سال می‌رسد. از یک نظر می‌توان گفت داستان هم‌زاد آدمی است. نمونه‌های آن‌چه ما در داستان کوتاه می‌خوانیم در پاپیروس‌های مصر کهن که ...
عکاس‌خانه آدم‌های خوشبخت (داستان‌های کوتاه برگزیده از نویسندگان ترکیه) کتاب گویا
عکاس‌خانه آدم‌های خوشبخت (داستان‌های کوتاه برگزیده از نویسندگان ترکیه) کتاب گویا داستان‌های این مجموعه عبارتند از: عکاس‌خانه آدم‌های خوشبخت با صدای داریوش ارجمند بازگشت با صدای ناصر ممدوح دو و نیم با صدای فرزاد حسنی زن سبددار با صدای فاطمه گودرزی مفت‌خور با صدای داریوش اسدزاده و محمد عباسی حوا با صدای زیبا بروفه کشتن یه گربه با صدای رضا بهبودی اولین جنایت با صدای لیلا بلوکات هیشت! هیشت! با صدای فرهاد آییش سر حوض با صدای سیدمهدی مدیرواقفی
57 داستان کوتاه انگلیسی
57 داستان کوتاه انگلیسی آیا می‌دانستید که عقاب قبل از شروع طوفان متوجه نزدیک شدنش می‌شود؟ عقاب به نقطه‌ای بلند پرواز می‌کند و منتظر رسیدن باد می‌شود.
داستانک‌هایی در فاصله‌ی 1 پلک بر هم زدن
داستانک‌هایی در فاصله‌ی 1 پلک بر هم زدن داستانک را معادل فارسی فلش فیکشن گرفته‌اند که یکی از گونه‌های روایی رایج در روزگار ماست. در عصری که فرصت دیدن و شنیدن تنها در چهارچوب قابی کوچک و گاه بزرگ دست می‌دهد، عصری که قبیله یک نفر است یا یک واحد از چند نفر، عصر لحظه‌ها و پیام‌ها، و هر چه می‌خواهیم کوچک کنیم یک کاف تصغیر به آخرش ...
هنر قصه
هنر قصه نیافتم! نیافتم! فریاد می‌زنم دوستانم کجایید؟ من به «آن‌ چیز» نیازمندم. پس، به عیادت کسانی که نمی‌شناسم می‌روم. اکنون می‌توان به آنچه در گذشته گذشته و آنچه بر زمین از موسیقی در من سیلان دارد سراپا عریان بایستم. نمی‌هراسم! هراس! تو بعدی از زندگی من بودی که هم اندازه نیاز و کوچکی در دوره‌ای آدم را فتح می‌کرد. حتی پرتویی ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها