نمایش‌نامه

کالیگولا

(Caligula)

شگفت‌آور است که امپراتوری رم با آن همه عظمت، با آن همه فرهنگ و تمدن، با بنیاد نهادن حکومت دمکراسی جهان، بارها خود را دست و پا بسته در اختیار خونخواران وحشی و دیوانه‌ای مانند نرون، کالیگولا - جوانی روان‌پریش، خودستا، بی‌رحم و آدمکش ـ و غیره گذاشته است. ولی کامو در این نمایشنامه و با برگزیدن صحنه‌هایی چند از دوران حکم‌‌روایی کوتاه کالیگولا، همان خط سیر فکری خودش را دنبال می‌کند، یعنی مبارزه با ظلم و زور و استبداد. راهی که در طول عمر کوتاهش یک لحظه ترک نکرد و در همه آثارش آن را منعکس کرد.

پرویز شهدی
به‌سخن
9786007987353
۱۳۹۶
۱۴۴ صفحه
۴۶۷ مشاهده
۲ نقل قول
نسخه‌های دیگر
آلبر کامو
صفحه نویسنده آلبر کامو
۴۷ رمان آلبر کامو (به فرانسوی: Albert Camus) (زادهٔ ۷ نوامبر ۱۹۱۳ - درگذشتهٔ ۴ ژانویه ۱۹۶۰). نویسنده، فیلسوف و روزنامه‌نگار الجزایری-فرانسوی‌تبار بود. او یکی از فلاسفهٔ بزرگ قرن بیستم و از جمله نویسندگان مشهور و خالق کتاب بیگانه است. کامو در سال ۱۹۵۷ به خاطر «آثار مهم ادبی که به روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر می‌پردازد»[۴] برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. آلبر کامو پس از رودیارد کیپلینگ جوان‌ترین برندهٔ جایزهٔ نوبل و همچنین نخستین نویسندهٔ زادهٔ قارهٔ آفریقا است ...
دیگر رمان‌های آلبر کامو
خوشبخت مردن
خوشبخت مردن خوشبخت مردن، تنها اثر آلبر کامو است که بعد از مرگش منتشر شد. این کتاب، پیش‌زمینه‌ای برای نوشتن بیگانه بوده است. کامو این اثر را در جوانی نوشت و بیشترین خاطرات خود را از سفرش به منطقه بلکو، اروپای مرکزی، به ویژه ایتالیا به تصویر کشید.
یادداشت‌ها
یادداشت‌ها در جستجوی ارتباط. هر نوع ارتباط. اگر می‌خواهم درباره‌ انسان‌ها بنویسم، چگونه خود را از مناظر طبیعی جدا کنم؟ و اگر آسمان یا نور مرا جلب می‌کند، آیا چشم‌ها و صداهای کسانی را که دوست می‌دارم از یاد خواهم برد؟ هر بار عنصری از دوستی یا پاره‌هایی از محبت و عاطفه به من داده می‌شود، و نه هرگز خود محبت ...
افسانه سیزیف
افسانه سیزیف افسانه سیزیف به نقد مدرنیته و انسان متجدد می‌پردازد. در واقع، احساس پوچی و شوریده‌دلی نتیجه فقدان معنا و گسترش نیست انگاری درون جامعه مدرن است. روند تجدد مابی معاصر افسون‌زدایی را با خود می‌آورد و پی دیوارهای پوچی را می‌ریزد. سیزیف (یا مورسو) شاهد و قربانی تکرار کسل‌کننده زندگی (ماشینی ـ مکانیکی) یکنواخت می‌باشد و در گرداب ناآرامی و ...
سقوط
سقوط روی پل، از پشت سر قامتی گذشتم که روی جان‌پناه خم شده بود و به نظر می‌رسید دارد گذر آب را تماشا می‌کند. نزدیک‌تر که شدم، هیکل ترکه و باریک زن جوانی را دیدم که لباس سیاه پوشیده بود. میان موهای تیره و یقه بالاپوشش، فقط پس گردن شاداب و خیسش که من نسبت به آن حساس بودم، دیده می‌شد. ...
مشاهده تمام رمان های آلبر کامو
مجموعه‌ها