همه چیزی که به آن نیاز دارید، اوه است. در نگاه اول، میشود گفت اوه، بداخلاقترین مردیست که در زندگیتان با آن مواجه شدهاید. آدمی خسیس با اصولی که اصلا از آنها کوتاه نمیآید، برنامههای روزانه دقیق و خشک، و بیاعصاب. آدمها فکر میکنند اوه آدم تلخیست، و او فکر میکند که بین یک مشت آدم احمق گیر افتاده است. جهان منظم و منزوی اوه، یک روز صبح در ماه نوامبر، با همسایههای جدیدش - زوج جوان پرحرف و دو دختر بیادبشان - که حضورشان را با له کردن صندوق پستی اوه، اعلام کردند، زیر و رو شد. آنچه در ادامه میآید، داستان الهامبخش گربهای ژولیده، دوستیهای اجباری، و تحلیل دوباره جمعیست که همه افراد حاضر در آن، فکر میکردند به خوبی یکدیگر را میشناسند.