رمان خارجی

موش‌ها و آدم‌ها

(Of mice and men)

«دل‌بستگی‌های زمینی «لنی» را به منظور نشان دادن دیوانگی نیاورده‌ام، بلکه خواسته‌ام خواهش‌های نیرومند بشر را نمایانده باشم.» لنی، قهرمان داستان، که همه سادگی و بی‌گناهی کودکان و نیز نیروی مخرب بی‌خبرانه آنان را دارد، نمونه بشر است با رویاهای تحمل‌ناپذیر و بیان ناشونده وی. اشتاین‌بک در این کتاب مدافع مردی بی‌نام و نشان و بی‌چیز است با سری پر از سودا؛ رویاهای تحقق‌ناپذیر آدمی و ناکامی‌ها و سرخوردگی‌هایش، که به نظر اشتاین‌بک علت درون خود آدمی است. ادراک دقیق و همدلی شگرف وی در این کتاب بیش از هر جا نمایان است.

9786001217166
۱۳۹۵
۱۴۰ صفحه
۵۱۴ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
جان اشتاین‌بک
صفحه نویسنده جان اشتاین‌بک
۲۰ رمان John Steinbeck III was an American writer. He wrote the Pulitzer Prize-winning novel The Grapes of Wrath, published in 1939 and the novella Of Mice and Men, published in 1937. In all, he wrote twenty-five books, including sixteen novels, six non-fiction books and several collections of short stories.

In 1962 Steinbeck received the Nobel Prize for Literature.

Steinbeck grew up in the Salinas Valley region of California, a culturally diverse place of rich migratory and immigrant history. ...
دیگر رمان‌های جان اشتاین‌بک
محصول توفانی
محصول توفانی روایتی جذاب از اعتصابی بی‌فرجام و بستری برای رویارویی دو دیدگاه متفاوت اجتماعی به نمایندگی جان و ماک از یک سو و دکتر برتون از دیگر سو.
سبزه‌زارهای بهشت
سبزه‌زارهای بهشت ساکنان سبزه‌زارهای بهشت، مزرعه بتل را مکانی نفرین‌شده و فرزندان‌شان آن‌جا را جنی می‌دانستند. با آن‌که آب سالم و خاک خوب و حاصل‌خیزی داشت، هیچ‌یک از اهالی دهکده تمایلی به آن‌جا نشان نمی‌داد و کسی در خانه آن مزرعه ساکن نمی‌شد، چون زمین و خانه‌هایی که از آن‌ها نگه‌داری شده، علاقه کسی را جلب کرده، روی خاکش عرق ریخته شده ...
به خدای ناشناس
به خدای ناشناس در رمان حاضر که آمیخته‌ای از فلسفه وجودی انسان و نیاز انسان به دوست داشتن و مورد دوست داشتن واقع شدن می‌باشد می‌بینیم، که جوزف قهرمان داستان مردی ثابت‌قدم و سیاه‌دل است که با یک نوع عرفان مادی نقاشی شده است. او اشتیاقی سوزان دارد زمینی را که مال خودش باشد به دست بیاورد و پس از مدتی به این ...
جنایت
جنایت هری آهسته بالای سرش رفت و برش داشت. با خود گفت:«قصد نداشتم بکشمش. فقط می‌خواستم فراری‌اش بدم.» به پرنده سفید توی دستش نگاه کرد. درست توی سرش، درست زیر چشمش، گلوله کوچک فرو رفته بود . هری به بیشه گل‌های آویز رفت و بلدرچین را توی خشکزار پرت کرد. لحظه بعد، تفنگ را زمین گذاشت و خش‌خش کنان از روی ...
مشاهده تمام رمان های جان اشتاین‌بک
مجموعه‌ها