مجموعه داستان داخلی

سیاهی چسبناک شب

آشنایی با مردی جوان، نسیمی است در زندگی مردی تنها. نسیم توفان می‌شود و مرد سرگردان. دو نفر سال‌ها به‏ هم نگفته‌اند «دوستت دارم»، تمام رابطه «دوستت دارم» بوده. حالا که دیر شده، چه؟ زندگی دختری بنا شده بر عشق به مرد جوانی. دختر از خطای مرد نمی‌گذرد و بار حسرتی را می‌کشد، ویرانگر. پسرکی تا حد مرگ تحقیر شده و مردی که نپرسیده می‌داند، چه بر سر پسرک آمده. هر دو باید جایی چیزی می‌گفتند. نگفتند. مردی ایستاده در باران مقابل پنجره‌ای تاریک، آرزو می‌کند برق رفته باشد، نه زن. گاهی یک کلمه، یک لحظه، می‌تواند نجاتت دهد. کلمه را نگویی، لحظه را از دست بدهی، از دست رفته‌ای.

چشمه
9786002297143
۱۳۹۶
۸۸ صفحه
۲۳۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محمود حسینی‌زاد
سیاهی چسبناک شب (داستان کوتاه)
سیاهی چسبناک شب (داستان کوتاه)
این برف کی آمده
این برف کی آمده فکر کردم برای تو هم جالبه. امروز اینو خوندم. می‌دونستی فقط ما آدما نیستیم که با مرده‌ها زندگی می‌کنیم؟ الان داشتم می‌خوندم که شمپانزه‌ها هم مرده‌هاشون رو با خودشون نگه می‌دارن و این‌ور و اون‌ور می‌برن. می‌دونی هم گروهی زندگی می‌کنن و هم گروهی حرکت می‌کنن. وقتی یکی‌شون می‌میره، بقیه ولش نمی‌کنن. مرده رو با خودشون این‌ور اون‌ور می‌برن. می‌گن ...
آسمان کیپ ابر
آسمان کیپ ابر محمود گفت دلم تنگ می‌شود، هنوز هم بعد از این همه سال گاهی صدایم می‌کند بیشتر بین خواب و بیداری، یا وقتی جایی هستم غریب و ناآشنا. وقتی باران‌های طولانی می‌بارد صدایم می‌کند. صدایش مدام دوروبرم است. هنوز هم گاهی دلم می‌خواهد تلفن را بردارم و شماره‌اش را بگیرم و او گوشی را بردارد و بگوید الو من سلام کنم ...
20 زخم کاری
20 زخم کاری محمود حسینی‌زاد داستان‌نویس و مترجمِ شناخته‌شده‌ روزگارِ ماست. او در مقامِ داستان‌نویس پیش از این کتاب‌های موفقی چون این برف کی آمده؟ و آسمان، کیپِ ابر و سرش را گذاشت روی فلز سرد را نوشته است. روایت‌هایی مملو از شگفتی و اجسام و ارواح و مرگ... اما رمانِ بیست زخمِ کاری اثری‌ است به ‏کل متفاوت در کارنامه‌ کاری او. ...
سرش را گذاشت روی فلز سرد (از کشتن و رفتن)
سرش را گذاشت روی فلز سرد (از کشتن و رفتن) ... نکشتیم سرکار، چندبار به‌تون گفتم، باز هم می‌گم، ما کسی رو نمی‌کشتبم. راحت‌شون می‌کردیم. بختیارو راحت کردیم. کیوان رو راحت کردیم. هوشنگ رو راحت کردیم. حسام رو راحت کردیم... دارم می‌گم به‌تون. همه رو سرکار. نمی‌دونیم چندتا سرکار نمیدونیم... می‌گفت مال اون پنج‌شنبه بود، مال من حتما دوشنبه‌است. می‌گفتم بی‌خود نیست نویسنده شدی، استاد چرند گفتنی. می‌خندید.
مشاهده تمام رمان های محمود حسینی‌زاد
مجموعه‌ها