بغل کردن دنیا (طنز نگاره)
فروردین: خوشبختی بزرگی در نزدیکی شماست، آن را به خوبی نمیبینید، چون کورید، یا عقل درست و حسابی ندارید، کافیست نگاهی به اطراف خود در بانک بیاندازید، توی این شغل سادهترین کار اختلاسست، کافیست بتوانید حسابسازی کنید. اگر تنهایی جرئت ندارید باند تشکیل بدهید، با خودتان روراست باشید، از ته دل پول پرست هستید، خب چه عیبی دارد؟ متولدین این ...
از قلعه تا سرحد
چکاوک روی نزدیکترین شاخه گردو نشسته بود. هویی زد. آقا دستی تکان داد. پرنده نپرید.
پرسیدم:چکاوک است؟
آقا گفت: چه میدانم
چکاوک دوباره هویی زد، یقین کردم چکاوک است که میگفتند فال بد میزند.
گفتم اگر چکاوک نیست ، پس چه مرغیست؟
چه میدانم، حوصله داری پسر؟
آقا روزنامه میخواند، چکاوک هو میزد،من گرسنه بودم، باغ داغ بود.
صدای موتور آمد، جیپ بود ، ایستاد.
شبنگارهها
«ما جنگیدیم سالها، خون دشمن، خون خود را روی خاکی ریختیم که از زیر پایمان در میکشیدند. دیگر نه اینجا نه هر جای دیگر، کسی به خون هدر شده ما اهمیت نمیدهد، دنیا ما را به صورت «خبر» میبیند. روزی خبر اول بودیم و حالا نه. خبرهایی جعلی که ربطی به واقعیت زندگی ما ندارد.»
شهربندان
رمان شهربندان (محاصره و زندان) بازگوی سرنوشت مردمی است که به اجبار نیروهای اشغالگر، از هویت و مدنیت خود دور شدهاند. کتاب، به هنگام اشغال افغانستان در اوایل دهه شصت نوشته شده است، اما شهربندان میتواند در هر جای جهان اتفاق افتاده باشد. وضعیت محاصرهشدگان همیشگی نیست؛ از گوشه و کنار، نشانههای آزادی و مقاومت ظاهر میشود، رمان به روند ...