پیش از آن که رفته باشم از دست.
بگذار دستهایت را دست خود بدانم.
دشتها و جنگل و کوه و دریایت را.
تن من کن.
پیش از آن که مرگ در ربایدم سرد.
در ایوانم پدیدار شو.
یادداشتهای بدون تاریخ
این روحیه، که به علت بیایمانی و بیاخلاقی، دامنگیر گروهی شده، سخت خطرناک است. چون طاعون کشنده است: به خود اندیشیدن و جمع را نادیده گرفتن و به وقت معرکه جان و مال را نجات دادن و دیگران را در تاریکی جهل و مصیبت رها کردن و له کردن، آری این بلیه چون طاعون کشنده است.
تاریخ طنز ادبی ایران 1 (2 جلدی)
در برابر این پرسش که آیا ما مردم شوخطبعی هستیم، پاسخ بیشک آری است. نمونههای باقیمانده از دو هزار و پانصد سال پیش به این طرف نشان میدهد ما نیز مانند بسیاری از فرهنگهای جهان شوخیهای مختص به خود را داشتهایم. نوع شوخی و هدف ساختن و رواج شوخیها و پذیرش آن میتواند از فرهنگی تا فرهنگ دیگر، در هر ...
گفتن در عین نگفتن
گاهی نیمشب، به رسم دیرین، میروم توی باغ. سن و سال قدم زدن در تاریکی برام خطرناک است، اما این تاریکی از ظلمتی رعبانگیز که بر رویای هر شبهام فرو میافتد سیاهتر نیست. راه میروم و جایی در راه حس میکنم مادرم دنبالم میآید، نگران. صدای پایی نمیشنوم، اما دلم میگوید پیجوی من و مواظب من است.
هیچ قت برنگشتهام تا ...
روایت عور
در این هوا
در این هوا یک رمان و داستان کارگردان و گروه بازیگرانی است که گردهم آمدهاند تا نقش دیگری را ایفا کنند، و پس از آن باز خود باشند و همه چیز را در چنگ خود داشته باشند، غافل از اینکه بازیخوردة بازی خویشاند و دانسته و ندانسته به بازی واداشته شدهاند. این کتاب زندگی و بازیهای ناگزیرش را تصویر ...