علمی تخیلی

سرگذشت لافکادیو

(Lafcadio the lion who shot book)

صاحب سیرک گفت: بسیار خوب، حالا بویت صددرصد بهتر شده است. تا وقتی من چرت کوتاهی می‌زنم برو سلمانی و برای خودت لباس هم بگیر. نمی‌توانی این‌طوری بدون لباس بگردی...

هستان
9789646965270
۱۳۹۶
۱۶۰ صفحه
۱۴۳ مشاهده
۰ نقل قول
شل سیلوراستاین
صفحه نویسنده شل سیلوراستاین
۵۳ رمان شل سیلورستاین با نام کامل شلدون آلن سیلورستاین شاعر، نویسنده، کاریکاتوریست و خواننده آمریکایی در ۲۵ سپتامبر ۱۹۳۰ در شیکاگو متولد شدو در ۱۰ مه ۱۹۹۹ بر اثر حمله قلبی درگذشت. وی در سال ۱۹۵۰ در ارتش آمریکا به خدمت فرا خوانده شد و از همان زمان کار نقاشی کارتونی را برای برخی از مجلات مثل استریپس، استارس، پاسیفیک آغاز کرد. سیلورستاین از کودکی استعداد ذاتی خاصی در نقاشی و نوشتن داشت. خودش بعدها در جایی می‌نویسد که این دو کار ...
دیگر رمان‌های شل سیلوراستاین
درخت بخشنده
درخت بخشنده پسر گفت: من دیگر به چندان چیز زیادی نیاز ندارم بسیار خسته‌ام. تنها جایی برای نشستن و آسایش می خواهم همین. خیلی خوب و تا آنجا که می‌توانست خود را به فراز کشید. بسیار خوب، کنده کهن‌سال به درد نشستن و تن‌آسایی که می‌خورد. بیا پسر، بیا بر آن نشین، و استراحت کن.
در جستجوی قطعه گم‌شده و آشنایی قطعه گم‌شده با دایره بزرگ
در جستجوی قطعه گم‌شده و آشنایی قطعه گم‌شده با دایره بزرگ «او قطعه‌ای کم داشت و شاد نبود» این آغاز ماجراست، پس راه می‌افتد، صحراها و کوه‌ها را زیر پا می‌گذارد و از جنگل ‌ها و باتلاق‌ها می‌گذرد و به قطعه‌های گوناگون برمی‌خورد اما هریک از آن‌ها «اشکالی» دارد. بالاخره به قطعه‌ای برمی‌خورد که کاملا «جور» درمی‌آید و او را «کامل» می‌کند، اما حالا که کامل شده...
هملت از زبان مردم کوچه و بازار
هملت از زبان مردم کوچه و بازار صدا می‌زنه: هی گرتی... بیا اینجا عزیز جون... این پسر ننرت چه مرگشه؟ من که بهش اتاق، خدمه و امکان تحصیل دادم. اون عوضش قاتل خطابم می‌کنه و بهم تهمت ناروا می‌زنه. حالا ببین! میرم ازش به خاطر تهمت و ناروا شکایت می‌کنم. اما قوانین حقوقیش که هنوز وضع نشده فقط چون شوهرتم، زندگیم رو کرده جهنم فکر می‌کنم دلش می‌خواد سر به تنم نباشد
مجموعه داستان‌های شل سیلوراستاین (خشتی) گالینگور
مجموعه داستان‌های شل سیلوراستاین (خشتی) گالینگور صاحب سیرک گفت: بسیار خوب، حالا بویت صددرصد بهتر شده است. تا وقتی من چرت کوتاهی می‌زنم برو سلمانی و برای خودت لباس هم بگیر. نمی‌توانی این‌طوری بدون لباس بگردی...
آنجا که پیاده‌رو پایان می‌یابد (مجموعه اشعار)
آنجا که پیاده‌رو پایان می‌یابد (مجموعه اشعار) من یک دوست غول دارم او جایی که علف‌های بلند می‌روید زندگی می‌کند قدش اندازه کوه است، شانه‌هایش اندازه یک ساختمان روبه‌رویش که می‌ایستم به شست پاش می‌رسم می‌دانید، به شست پاش
مشاهده تمام رمان های شل سیلوراستاین
مجموعه‌ها