رمان خارجی - آلمان

جاناتان مرغ دریایی

این کتاب داستان کسانی است که رویاهایشان را دنبال می‌کنند و پیرو قوانین خودشان هستند؛ داستانی که سال‌ها الهام‌بخش زندگی مردم بوده است. زندگی اکثر مرغان دریایی تشکیل شده است از خوردن، بقا، و از پرواز کردن تنها برای پیدا کردن غذا استفاده می‌کنند. با این حال، برای «جاناتان»، مرغ دریایی که یک پرنده معمولی نیست، پرواز کردن یعنی خود زندگی... برخلاف عرف جامعه مرغان دریایی، او به دنبال یافتن هدف والاتر و انجام آنچه دوست دارد به بهترین شکل ممکن است، این حکایت زندگی بیشتر ما آدم‌هاست، حتی اگر اهدافمان بر خلاف هنجارهای جامعه، قبیله یا گروهمان باشد. داستان جاناتان با استفاده از استعاره پرواز به ما نشان می‌دهد که اگر رویاهایمان را دنبال کنیم می‌توانیم اوج بگیریم.

ذهن زیبا
9786007801260
۱۳۹۶
۸۰ صفحه
۳۰۷ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
ریچارد باخ
صفحه نویسنده ریچارد باخ
۲۲ رمان باخ در سال ۱۹۳۶ در اوک پارک ایلینوی به دنیا آمد. او فرزند رولند روبرت و روت هلن شاو باخ و همچنین از نوادگان یوهان سباستین باخ، آهنگساز بزرگ و مشهور آلمانی بود. او در سال ۱۹۵۵ وارد کالج لانگ بیچ استیت شد که در حال حاضر به عنوان لانگ بیچ، دانشگاه ایالت کالیفرنیا شناخته می‌شود. او از ازدواج با همسر اولش صاحب ۶ فرزند شد و چون اعتقادی به ازدواج نداشت از آن‌ها جدا شد و رهایشان کرد. یکی از ...
دیگر رمان‌های ریچارد باخ
اوهام
اوهام تنها جبر زندگی یگانه با خویش بودن است. یگانه با هر که و هر چه دیگر، نه ممکن است، که نشانه منجی دروغین بودن است. ساده‌ترین پرسش‌ها، ژرف‌ترین پرسش‌هایند. کجاست زادبومت؟ خانه کجا؟ به کدام جانب روانی؟ چه هوی در سرت؟ پرسش همان پرسش، به گذار زمان دگر رنگ‌های پاسخ‌بین.
جاناتان مرغ دریایی (همراه با کتاب گویا)
جاناتان مرغ دریایی (همراه با کتاب گویا) گوینده: زهره زاهدی صبح شده بود و آفتابی تازه برآمده، بر سطح شیارهای موج گونه دریای آرام گرد طلا می‌پاشید. نزدیک 2 کیلومتر دورتر از ساحل، یک قایق ماهیگیری طعمه‌ها را در آب انداخت و عبارت «بچه‌ها، صبحانه!» در هوا برقی زد و چیزی نگذشت که هزاران مرغ دریایی از راه رسیدند تا برای تکه‌های غذا بجنگند و بگریزند. روز پر ...
پلی به سوی جاودانگی
پلی به سوی جاودانگی اگر انتخاب با من بود، ترجیح می‌دادم از دستش ندهم. نه عصبانی بودم و نه مایوس و ناامید. گویی با سر وارد یک موقعیت کمدی شده بودم، گویی با چرخش سریع صندلی‌ام به جای دیوارهای دفتر استان، با دوربین‌های تلویزیونی و تماشاگران داخل استودیو روبرو می‌شدم.
یگانه
یگانه راه زیادی آمده‌ایم نه؟ بیست و پنچ سال پیش، وقتی همدیگر را دیدیم، من خلبان بودم و مسحور پرواز، در پی معانی‌ در ورای ابزار و سرعت. بیست سال پیش در سفرمان به آن طرح زندگی جدید رسیدیم. ده سال پیش منجی عالم را دیدیم، و دریافتیم که او خود ماست. اما من مردی تنها بودم با ذهنی مالامال از فصل‌ها ...
مشاهده تمام رمان های ریچارد باخ
مجموعه‌ها