رمان خارجی - بریتانیا

سرپناه بارانی

(Sheltering rain)

سابین متحیر بود، اما اولین بارش نبود که می‌پرسید چرا نتوانسته مثل پدربزرگ و مادربزرگش یک رابطه عاشقانه داشته باشد. با حسرت فکر کرد که یک عشق واقعی، عشقی که در سختی‌های تقدیر زنده بماند و مثل رومئو و ژولیت‌های دهه 1950 از روی چیزهای بی‌اهمیت و دنیوی اوج بگیرد؛ آن عشقی که در کتاب‌ها می‌خوانیم، عشقی که در ترانه‌ها دمیده می‌شود و مثل پرنده‌ای تو را بلند می‌کند و تو هنوز محکم بمانی، مثل یک تکه سنگ.

طناز باقری
میلکان
9786008812005
۱۳۹۶
۴۱۶ صفحه
۵۸۵ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
جوجو مویز
صفحه نویسنده جوجو مویز
۳۰ رمان پائولین سارا جو مویس و در ۴ اوت سال ۱۹۶۹ در لندن، انگلستان متولد شد. او در رویال هالووی (Royal Holloway) دانشگاه لندن (University of London)و کالج نیو بدفورد دانشگاه لندن (Bedford New College) تحصیل کرد. در سال ۱۹۹۲ او برنده یک بورس مالی از روزنامه ایندیپندنت برای شرکت در دوره کارشناسی ارشد روزنامه‌نگاری در دانشگاه شهر (City University) در لندن شد. او پس از آن به مدت ۱۰ سال (به جز یک سالی که در هنگ کنگ برای ساندی مورنینگ ...
دیگر رمان‌های جوجو مویز
ماه عسل در پاریس
ماه عسل در پاریس باران در خیابان ناگهان قطع شده بود. مردی دستش را از در ورودی بیرون برد و چیزی به دوستش گفت که هر دو را به خنده انداخت. صدای لوری از زمزمه هم ضعیف‌تر بود. گفت: «اگه بخوام رک بگم، بزرگ‌ترین تهدید ازدواج شما شوهرتون نیست. حرف‌های آدمیه که نمی‌دونم چطور خطابش کنم، همون مشاوری که شما رو به اینجا کشونده؛ ...
اسب رقصان
اسب رقصان در گوشه‌ای از لندن، هنری لاشاپل که پنجاه سال پیش در فرانسه در یک آموزشگاه سوارکاری مخصوص نخبگان تعلیم دیده است، به نوه و اسبش می‌آموزد چگونه بر نیروی جاذبه زمین غلبه کنند و حرکات نمایشی انجام دهند. سپس مشکلاتی پیش می‌آید و سارای چهارده ساله مجبور می‌شود خود به تنهایی کار را ادامه دهد.
پس از تو
پس از تو لوسیکا کلارک دختر پرستاری که در دنیای بزرگ‌تری به رویش گشوده شده است، می‌رود تا زندگی را از سر بگیرد و آهنگی دیگر از بودن خویش بنوازد. لوسیا که اینک تحول عظیمی در او رخ داده است با تچربه جدیدی روبه‌رو می‌شود و شرایط به گونه‌ای رفم می‌خورد که یک بار دیگر در آزمون زندگی شرکت می‌کند وبر سر دوراهی ...
رها در باد
رها در باد هر چیزی را که خوب است باید فورا قاپید. اگر چشم‌تان نتواند به قدر کافی ارزش چیزی را ببیند، پس لایق آن نیستید. دیزی به آن فرشته‌ها خیره شد، اکنون که دیگر شانسی نبود آن‌ها مال او باشند مشتاقانه می‌خواست‌شان. «گاهی سرنوشت برای ما چیزایی تو چنته داره که تصورشم نمی‌کنیم، فقط کافیه ایمان داشته باشیم که اتفاقای خوبی برامون ...
هنوز هم من
هنوز هم من تلفنم رو از جیبم کشیدم بیرون و عکس‌ها رو رد کردم تا به عکس‌های مورد علاقه‌م از سم رسیدم که با یونیفرم سبز تیره‌ش روی تراس نشسته بود. تازه کارش تمام شده بود و چای می‌نوشید، در حالی که به من لبخند می‌زد. خورشید پایین پشت سرش بود و یادم می‌آد که داشتم به خورشید نگاه می‌کردم که چطوری پایین ...
مشاهده تمام رمان های جوجو مویز
مجموعه‌ها