مورگن، سرباز کهنهکار و آبدیده گروهان سیاه چنین مینویسد: «بگذارید برایتان بگویم کیستم، شاید شانسی وجود داشته باشد که دستنوشتههایم جان سالم به در ببرند... من مورگن هستم، پرچمدار گروهان سیاه، گر چه داغ ننگ از دست دادن پرچم را بر شانههایم به دوش میکشم. من تاریخچههای غیررسمی را ادامه میدهم چون طبیب مرده است، تکچشم این کار را نمیکند و میان باقی افراد کمتر کسی است که خواندن و نوشتن بداند. تا هنگامی که سربازان سایه این وضع نامساعد فعلیمان را به پایان ناگزیرش برسانند، راهنمایتان خواهیم بود...»