رمان خارجی - شرق دور

سگی که می‌خواست خورشید باشد (به همراه 13 قصه دیگر از مردم آسیا)

روزی بود و روزگاری. مرد جوانی بود که با مادر پیرش توی دهی زندگی می‌کرد. با این که این مادر و فرزند از طایفه برهمن‌ها بودند،‌ از مال دنیا چندان بهره‌ای نداشتند. دار و ندارشان فقط یک کلبه کوچک بود و یک وجب زمین که تویش سبزی می‌کاشتند. بزرگ‌ترین آرزوی مادر این بود که پسرش زن بگیرد. سن و سالش بالا بود و دلش می‌خواست عروسی داشته باشد که کمک حالش باشد. این بود که دائم به پسرش می‌گفت‌ :«کی باشد که ببنیم تو زن گرفته‌ای! کی باشد ببینم عروسی برایم آورده‌ای که زیر دست و بالم را بگیرد.» جوان هم خوشی و آسودگی مادرش را آرزو می‌کرد، اما آن قدر دستش خالی بود که نمی‌توانست خرج عروسی را جور کند.

محمد هدایی
9789643379254
۱۳۹۶
۱۴۰ صفحه
۱۰۹ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
آوای جاودان دختران ایرانی و 87 داستان کوتاه دیگر از ایران باستان
آوای جاودان دختران ایرانی و 87 داستان کوتاه دیگر از ایران باستان پادشاه مهرداد، تکانی خورد. با خود گفت: چگونه چنین دختران دانایی در این مرز و بوم زندگی می‌کنند و او خود نمی‌داند. آن شب تا به پگاه خورشید، مهرداد اشکانی، نخستین پادشاه دودمان اشکانیان در تمام مدت به گفته‌های آنها اندیشید. فردای آن روز پادشاه ایران با تنی چند از نزدیکان به خانه‌ای که روز پیش ندا از آن شنیده بود رفت ...
باغ سیب باران و چند داستان دیگر (20 قصه از 15 نویسنده ارمنی) مجموعه داستان
باغ سیب باران و چند داستان دیگر (20 قصه از 15 نویسنده ارمنی) مجموعه داستان بابا مارتین با چنان چهره گرفته و غیظ‌آلودی حرف می‌زد که نونوفر هراسان دور شد و ناراحت از این که باعث عصبانیت او شده است، به درون اتاق رفت. پیرمرد همچنان بگومگویش با دخترها را به یاد می‌آورد و از جسارت آن‌ها متعجب می‌شد. چنین به نظرش می‌آمد که دخترانش او را دوست ندارند و دل‌شان می‌خواهد که او همیشه ...
منظره زمستانی
منظره زمستانی از هفته‌ها قبل مقدمات و تهیه و تدارک جشن آغاز شد. قرار بود تمام دهکده در آن ضیافت شرکت کنند. قرار بود بزی سر ببرند و کباب کنند. زن‌ها سخت مشغول درست کردن شیرینی‌جات و غذا‌هی خوش‌مزه بودند، بی‌آنکه از خرج و مخارج ابایی داشته‌باشند.
نشان لیاقت عشق
نشان لیاقت عشق ... می‌گویند که این انعکاس کوه است، ولی در حقیقت انعکاس زندگی است. هر چیزی که بگویی یا انجام دهی، زندگی عینا به تو جواب می‌دهد. داستان‌های این مجموعه، از نویسندگان ناشناس انتخاب و گردآوری شده است؛ شاید آن‌ها نیز با باقی نگذاشتن نامشان قصد داشته‌اند که توجه و نگاه ما را صرفا به متن معطوف و گسترش بخشند. این کتاب مجموعه داستان‌های ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها