ناگهان چون پلنگی خشمناک راه افتاد. اتفاقا این آقای معلم لهجه غلیظ شیرازی داشت و اصرار داشت که خیلی خیلی عامیانه صحبت کند. همینطور که پیش میآمد با لهجه خاصش گفت:
‹‹بهبه نرهخر. مثل قوالها صورتک زدی؟ مگه اینجا دسته هفت صندوقی آوردن؟››
همه باید زندگی کنند (مجموعه داستانهای فرانسوی)
در این بعدازظهر درخشان، این اشیاء دراز زیبا و سبز، که به چشم میخورند چیستند؟ از دور گمان میکنیم که دارای بازوانی درازند ولی این بازوها چیزی جز پارو نیستند و اشیاء سبز رنگ نیز در حقیقت دو قایق مسابقهاند که آرام با دست موجهای مارن بالا و پایین میروند.
1 2 3 طنز
میگویند تا سه نشود بازی نشود. ما هم به احترام تمام گفتهها و ناگفتهها، و نوشتهها و نانوشتهها، بعد از انتشار دو جلد از گزیدههای آثار طنزنویسان معاصر، با جلد سوم آن بازی به بازی گرفتن دنیا و مافیها را تکمیل میکنیم. واقعیت این است که در تاریخ بشریت طنز را به خاطر عوارض جنبیاش! چندان به بازی نگرفتهاند و ...
زن و شوهر واقعی (گزیده داستانهای کوتاه آفریقا)
پدرش که از همان موقع با او حرف نمیزد. مادرش مخفیانه به دیدن او میآمد و بچه ها را برای غسل تعمید به کلیسا میبرد. کلیسا برای بچههایی که پدر و مادرشان در حضور کشیش غقد نشده بودند. هزینهی غسل تعمید را چهار برابر می گرفت. غیر از این جریمه مشکلی نداشتند. البته کشیش گاهی موقع موعظه، زنا، چند همسری ...
مرد شماره 1 (مجموعه داستانهای پلیسی)
داستانهای این مجموعه که توسط هیچکاک و نویسندگان مورد حمایت او نوشته شدهاند خواننده را با دنیایی سیاه و دلهرهآور که گاه با طنزی سیاه و مهلک عجین میباشند، آشنا میکند و در بیشتر کشورهای جهان بارها منتشر شدهاند.
کاپوچینو با نون تست (داستانهای کوتاه آمریکای لاتین)
از زمانی که یادم میآید عاشق این بودم که بایستم و آدمهایی را که در خیابان رفت و آمد میکنند، نگاه کنم، این عادت را از عمهام به ارث بردهام، وقتی که من چهارده ساله بودم،با ماشین تصادف کرد و دیگر هیچ وقت نتوانست راه برود. از همان موقع همیشه او را دیدهام که روی صندلی چرخدارش روی ایوان مینشست ...