ناگهان چون پلنگی خشمناک راه افتاد. اتفاقا این آقای معلم لهجه غلیظ شیرازی داشت و اصرار داشت که خیلی خیلی عامیانه صحبت کند. همینطور که پیش میآمد با لهجه خاصش گفت:
‹‹بهبه نرهخر. مثل قوالها صورتک زدی؟ مگه اینجا دسته هفت صندوقی آوردن؟››
وقتی که شهر خفته است
«رز آ”جا دفن شده -شده بود- موشهای درشتی که آن حوالی پرسه میزنند احتمالا اندکی بعد از دفن، جسدش را کاملا جویده و خوردهاند. البته فکر کردن به این موضوع حس خوبی ندارد اما حقیقت دارد؛ موشها دندانهای تیز و بزرگی دارند راحت میتوانند یک تابوت چوبی را بجوند و داخلش شوند مگر این که استطاعت داشته باشید برای عزیز ...
داستانهای برگزیده
داستانهای این کتاب از میان بهترین آثار چند نویسندهی خارجی که همه از مشهورترین داستانسرایان جهانند برای خوانندگان جوان برگزیده شده است. این داستانها که در انتخاب آنها سعی فراوان به کار رفته، گذشته از آن که در خور فهم و استفاده جوانان است با زبان دلپذیر افسانه، آنان را به راه راستی، مردمدوستی و جوانمردی میخواند و دلهای پاک ...
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
پرسه در حوالی داستان امروز 1 (15 داستان از 15 نویسنده) مجموعه داستان
با نویسندههای این داستانها آشناییهای کوتاه یا طولانی و به علتهای مختلف و متفاوت داشتهام، برخیشان جوان بودهاند (یک نفرشان هجده ساله حتا) و برخیشان نزدیک به سنوسال خودم. به جز یکی هیچ کدام تاکنون کتابی منتشر نکردهاند، گرچه اغلبشان مجموعهیی اکنون آمادهی انتشار دارند.
خریدن لنین
مادرم همه چیز میخواند جز کتاب. آگهی روی اتوبوسها، از سر تا ته منوها وقتی غذا میخوردیم، و بیلبوردها، هرچیزی که جلد نداشت برایش جالب بود. برای همین وقتی نامهای را در کشو من پیدا کرد که خطاب به او نبود، آن را هم خواند... خریدن لنین مجموعه داستانی است درباره عشقهای بر زبان نیامده، مادران دلنگران، پدرانی با ای ...