ادبیات نوجوان

جادوگران 1 (بخش دوم)

(The magicians)

از جهتی می‌شد گفت سفر افتضاحی بوده است. اصلا بیرون نمی‌رفتند، مگر چند بار که برای پیاده‌روی در سرمای خشک خیابان‌های بالاشهر اوربانا از خانه خارج شدند که آن هم بسیار تند تند راه می‌رفتند و زود برگشتند. شهر آن‌قدر خلوت و بی‌روح بود که کوئنتین حس می‌کرد در هر لحظه ممکن است زمین دهان باز کند و آن‌ها را بخورد. اما جدا از این موضوع، حسابی خوش گذشت. باعث شد آلیس و کوئنتین به هم نزدیک‌تر شوند. باعث شد کوئنتین متوجه شود که چرا آلیس آن‌گونه است. حتی یک بار هم دعوای‌شان نشد. تازه، پدر و مادر آلیس هم که دقیقا نقطه مخالف آن‌ها بودند، برخلاف انتظار، باعث می‌شدند کوئنتین و آلیس احساس سرزندگی و عشق کنند...

9786008939214
۱۳۹۶
۳۲۰ صفحه
۱۱۵ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
لو گراسمن
صفحه نویسنده لو گراسمن
۴ رمان William Somerset Maugham was born in Paris in 1874. He spoke French even before he spoke a word of English, a fact to which some critics attribute the purity of his style.

His parents died early and, after an unhappy boyhood, which he recorded poignantly in Of Human Bondage, Maugham became a qualified physician. But writing was his true vocation. For ten years before his first success, he almost literally starved while pouring out novels and plays.
دیگر رمان‌های لو گراسمن
جادوگران 1 (بخش اول)
جادوگران 1 (بخش اول) کوئنتین یکی از شعبده‌هایش را انجام داد. کسی متوجهش نشد. سه نفری در آن سرما با هم روی پیاده‌رو ناهموار کنار خیابان راه می‌رفتند؛ جیمز، جولیا و کوئنتین. جیمز و جولیا دست هم را گرفته بودند. حالا دیگر این‌طور شده بود. پیاده‌رو زیاد عریض نبود، برای همین کوئنتین مثل بچه‌های اخمو پشت سر آن دو راه می‌رفت. ترجیح می‌داد فقط ...
شاه جادوگر 2 (جادوگران 2)
شاه جادوگر 2 (جادوگران 2) در طول اتفاق‌هایی که بعد از آن ماجرا افتاد، وقتی چیزی نمانده بود واپورتویی کوئنتین را در حال شنا به کناره کانال له کند، هنگامی که داشت از راه پله‌های سنگی قدیمی کناره کانال خودش را از آب بیرون می‌کشید (کانال بزرگ، برای خروج کسانی که در آب می‌افتادند یا خودشان را در آن می‌انداختند، امکانات مناسبی داشت) و تک ...
شاه جادوگر 1 (جادوگران 2)
شاه جادوگر 1 (جادوگران 2) کوئنتین سوار بر اسب خاکستری رنگی به نام بی‌باک بود که ساقپوش‌های سفید داشت. روی جوراب‌های راه‌راهش که هر لنگه آن یک رنگ بود پوتین‌های چرمی سیاهی به پا کرده بود که تا زانویش می‌رسید، کاپشن آبی ارتشی بلندی هم به تن داشت که از هر جهت با دانه مروارید و نخ نقره تزئین شده بود. نیم‌تاجی پلاتینی هم روی ...
مشاهده تمام رمان های لو گراسمن
مجموعه‌ها