رمان ایرانی

دقیقا نیمه‌شب

موبایل صادق توی کیفش می‌لرزد و پهلوی راستش را می‌لرزاند. حالا دیگر برنمی‌گردد ببیند کی قلقلکش داده. با این که قلقلکی است، این قلقلک را دوست دارد. البته به شرطی که طرف کسی باشد که دوستش دارد. روی صفحه موبایل نوشته شده است: «یک پیامک دریافت شد.» بازش می‌کند. خودش است. چقدر دقیق! دقیقا راس ساعت سیزده. وقت قرار. معلوم است که خیلی جدی گرفته است. پیامک را می‌خواند: «دوستی یک حادثه است و جدایی یک قانون؛ پس بیا حادثه‌ساز باشیم و قانون‌شکن.» و چند بار حادثه‌ساز و قانون‌شکن را زیر لب هجی می‌کند.

سوره مهر
9786000317812
۱۳۹۶
۵۰۸ صفحه
۷۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حسین‌علی جعفری
من سرباز هخامنشی بودم
من سرباز هخامنشی بودم ـ نامه پر از مهر و محبت تو امروز 65/11/21 به دستم رسید. راس ساعت دوازده و نیم. سجده شکر به جا آوردم که دیگر خودت می‌توانی برای من نامه بنویسی. دستخط تو را بوسیدم... گونه‌های زن داغ شد و از آن روز تا روزی که خبرش را شنید هر شب قبل از خواب یک نامه برای او نوشت... نامه‌های توی ساک ...
ساعت‌ها همه خوابند
ساعت‌ها همه خوابند
گلا
گلا ... هر کسی از کنارش رد می‌شد ناچ ناچی می‌کرد و آه می‌کشید: «دیگه کارش تمومه.» ننه می‌گفت: «بس کن. مردم چه گناهی کردن که...» و پقی می‌زد زیر گریه. ننه گریه که می‌کرد لابه‌لایش به زمین و زمان بد و بیراه می‌گفت. اسفند گلس اگر به حال خودش بود حتما دستش را می‌گذاشت روی شانه تکیده و لرزان نننه ...
مشاهده تمام رمان های حسین‌علی جعفری
مجموعه‌ها